و چه بسا
بعضى ديگر گفته باشند: مراد از اين ميثاق، حكم حليتى است كه بعد از عقد نكاح شرعا
تشريع شده، ولى دورى اين دو وجه از ظاهر عبارت آيه بر كسى پوشيده نيست.
بحث روايتى
[ (در ذيل آيات مربوط به ارث رفتن زن و ازدواج با زن پدر)]
در تفسير
عياشى از هاشم بن عبد اللَّه- روايت آمده كه گفت: من به سرى بجلى گفتم:
معناى آيه:(وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَيْتُمُوهُنَّ) چيست؟
مىگويد: او از كسى سخنى نقل كرد و سپس گفت منظور نهى از آن سنتى است كه نبطىها
داشتند، وقتى كسى مىمرد شخصى جامه خود را بر سر زن او مىانداخت آن زن ديگر
نمىتوانست با ديگرى ازدواج كند، و اين سنت در عرب دوره جاهليت جارى بود[2].
و در تفسير
قمى در روايت ابى الجارود از امام باقر (ع) آمده كه در معناى آيه:(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْهاً) فرموده: در
جاهليت و در اوائلى كه قبائل عرب اسلام آوردند رسم چنين بود كه وقتى شخصى دوستش
مىمرد، و زنى از او مىماند، او جامه خود را بر سر آن زن مىانداخت و همين باعث
مىشد ازدواج با آن زن را به ارث ببرد، به اين معنا كه اين ازدواج ديگر مهريه
نمىخواست، با همان مهريهاى كه رفيقش او را همسر خود كرده بود همسر وى مىشد،
همانطورى كه اگر اين شخص پسر متوفى بود هم نكاح زن پدر را ارث مىبرد و هم مال پدر
را، مثلا وقتى كه ابو قيس بن أسلت از دنيا رفت، پسرش محصن بن أبى قيس، جامه خود را
بر سر همسر پدرش كبيشه دختر معمر بن معبد انداخت، و در نتيجه با مهريهاى كه پدر
به او داده بود وارث نكاحش شد و سپس او را بلاتكليف رها كرد، نه با وى همخوابگى
كرد، و نه نفقهاش را داد، كبيشه نزد رسول خدا 6 شكايت برد، كه يا رسول اللَّه
شوهرم ابو قيس بن أسلت از دنيا رفت، و پسرش محصن وارث نكاح من شد، نه با من
همخوابگى دارد، و نه نفقهام را مىدهد، و نه رهايم مىكند كه به خانواده و اهلم
بپيوندم.
رسول خدا 6
فرمود: تو فعلا به خانهات برگرد تا اگر خداى تعالى در باره مسألهات حكمى نازل
كرد خبرت كنم، در اين ميان آيه شريفه: