نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 4 صفحه : 240
و از همين جا روشن مىشود كه چرا و به چه عنايت
براى بيان اين احكام در اول سوره، آن زمينه چينى را كرد و بدون مقدمه مساله انتشار
نسل بشر از يك زن و مرد را پيش كشيد، آن گاه به بيان احكامى پرداخت كه مربوط به
اجتماع انسانى است، احكامى كه اصول و فروع اجتماع بشر بستگى به آن دارد، آرى،
منصرف كردن مردم از سنتهاى غلط اجتماعى كه بدان عادت كرده، و افكارشان با آن
پرورش يافته، گوشت و خونشان با آن روئيده، نياكانشان بر آن سنتها مردهاند و
اخلاقشان بر آن نمو و رشد نمودهاند، كارى است دشوار و در نهايت دشوارى.
پس تشريع
احكام نامبرده، نيازمند به آن مقدمه و زمينه چينى بود تا بتدريج افكار را متوجه
غلط بودن سنتهاى جاهليشان بكند و اين معنا وقتى روشن مىشود كه خواننده محترم در
وصف و حالتى كه عالم بشريت عموما و عالم عربى خصوصا (كه سرزمينشان محل نزول قرآن
بود) در آن دوره داشت، دقت و تامل كند، آن گاه برايش روشن مىگردد كه چرا احكام
نامبرده را بدون مقدمه بيان نكرد و چرا قرآن در همه احكام خود طريقه تدريج را طى
نموده و آياتش به تدريج نازل گرديده است.
گفتارى
پيرامون جاهليت اولى
قرآن كريم
روزگار عرب قبل از اسلام و متصل به ظهور اسلام را روزگار
جاهليت ناميده و اين نامگذارى علتى جز اين نداشته است كه اشاره كند به
اينكه حاكم در زندگى عرب آن روز، تنها و تنها جهل بوده، نه علم و در تمامى امورشان
باطل و سفاهت بر آنان مسلط بوده است نه حق و استدلال.
عرب جاهليت
به طورى كه قرآن كريم حكايت مىكند چنين وصفى داشتند كه: