نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 665
شده، اين
قول[1] است كه
خواسته است او را به آتش نسبت دهد، چون أبو لهب، اشعارى به انتساب به آتش دارد،
وقتى مىگويند فلانى ابو الخير است، معنايش اين است كه: با خير رابطهاى دارد، و
همچنين ابو الفضل و ابو الشر، و چون در آيات بعد مىفرمايد: (سَيَصْلى ناراً ذاتَ لَهَبٍ)- به زودى در آتشى زبانهدار مىسوزد از آن
فهميده مىشود كه معناى(تَبَّتْ يَدا أَبِي لَهَبٍ)
هم اين است كه: از كار افتاده باد دو دست مردى جهنمى، كه هميشه ملازم با شعله و
زبانه آن است.
بعضى[2]
ديگر گفتهاند: نام او عبد العزى بوده، و اگر قرآن كريم نامش را نبرده، بدين جهت
بود كه كلمه عبد العزى به معناى بنده عزى است، و عزى نام
يكى از بتها است، خداى تعالى كراهت داشته كه بر حسب لفظ نام عبدى را ببرد كه عبد
او نباشد، بلكه عبد غير او باشد، و خلاصه با اينكه در حقيقت عبد اللَّه است، عبد
العزىاش بخواند، اگر چه در اسم اشخاص معنا مورد نظر نيست، ولى همانطور كه گفتيم
قرآن كريم خواست از چنين نسبتى حتى بر حسب لفظ خود دارى كرده باشد.
(ما أَغْنى عَنْهُ مالُهُ وَ ما كَسَبَ) در اين آيه
كلمه ما دو بار آمده، اولى نافيه است، و دومى مىتواند موصوله باشد، و
معناى ما كسب ، آنچه با اعمالش به دست آورده بوده باشد، و
مىتواند مصدريه باشد، و معنايش كسب كردن به دست خود باشد، و كسب كردن به دست خود،
همان عمل او است، و معناى آيه به فرض دوم اين است كه: عمل او دردى از او دوا نكرد.
و
معناى آيه به هر حال اين است كه مال ابو لهب و عملش و يا اثر عملش دردى از او دوا
نكرد و به نفرين خدا و يا قضاى او، هم دچار تباب و خسران نفس شد و هم تباب و خسران
دو دستش.
(سَيَصْلى ناراً ذاتَ لَهَبٍ) يعنى به زودى داخل آتشى زبانهدار
خواهد شد. و منظور از اين آتش، آتش دوزخ است كه جاودانى است، و اگر كلمه
نار را نكره و بدون الف و لام آورد، براى اين بود كه عظمت و هولناكى آن را
برساند.
(وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ) اين آيه عطف است بر ضمير
فاعلى كه در جمله سيصلى مستتر است، و تقدير كلام سيصلى ابو لهب
و سيصلى امرأته است، يعنى بزودى ابو لهب داخل آتشى زبانه دار