نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 6
حرف
باء متعدى شده، نظير آيه(يَدْعُونَ فِيها بِكُلِّ فاكِهَةٍ آمِنِينَ)[1]. و بعضى[2]
گفتهاند: فعل سال در خصوص اين آيه متضمن معناى اهتمام و اعتنا بوده،
و بدين جهت با حرف باء متعدى شده، و معنايش درخواست و اعتناء
كرد به عذاب واقع مىباشد. بعضى[3] ديگر
گفتهاند: اصلا حرف باء در اينجا زيادى است، و تنها به منظور تاكيد
آورده شده. ولى برگشت همه اين وجوه به يك معنا است، و آن عبارت است از درخواست
عذاب از خدا از در كفر و طغيان.
بعضى[4]
ديگر گفتهاند: حرف باء در اينجا به معناى عن- از است، هم چنان كه در
جمله(فَسْئَلْ بِهِ خَبِيراً)[5]،
به اين معنا آمده. ولى اين وجه درست نيست، چون در آيه سوره فرقان هم به
معناى عن نيست، علاوه بر اين سياق آيات بعدى و مخصوصا آيه(فَاصْبِرْ صَبْراً جَمِيلًا) با سؤال به معناى استفسار و خبرگيرى
نمىسازد.
[مراد
از سؤال سائل بعذاب واقع]
پس
آيه شريفه درخواست عذاب را از بعضى از كفار حكايت مىكند، نه خبرگيرى از آن را، و
عذاب درخواست شده را به اوصافى وصف كرده كه به نوعى تهكم و تحقير بر اجابت دعا
دلالت دارد، و آن وصف واقع و وصف(لَيْسَ لَهُ دافِعٌ) است، و معنايش اين است كه سائلى از
كفار عذابى را از خدا درخواست كرد كه مخصوص كافران است، و به زودى به آنان مىرسد،
و قطعا بر آنان واقع مىشود، و دافعى برايش ندارند، خلاصه چه درخواست بكنند و چه
نكنند واقع شدنى است، پس همين كلمه واقع در آيه جوابى است تحقيرآميز،
و اجابتى است نسبت به درخواست سائل.
(لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ) جار و مجرور
للكافرين و همچنين جمله(لَيْسَ لَهُ دافِعٌ)
متعلق است به عذاب واقع، و صفت آن است و ما قبلا به معناى آيه اشاره كرديم و گفتيم
كه جمله مذكور، هم اجابت درخواست آن سائل است و هم تحقير او است.
(مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعارِجِ) جار و مجرور من اللَّه
متعلق است به كلمه دافع ، مىفرمايد: سائل هيچ برگرداننده و دافعى از
جانب خدا ندارد، چون اين معنا مسلم است كه اگر سائل نامبرده دافعى
[1] آنها هر نوع ميوهاى را بخواهند در اختيارشان قرار مىگيرد،
و در نهايت امنيت به سر مىبرند.