نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 318
اى پيامبر
تنها ذكراى ساعت است، چون بعثت تو متصل به آن است، و تو خاتم انبيايى، و همين
مقدار علم از مساله قيامت براى ايشان كافى است، در نتيجه اين آيه همان را مىگويد
كه رسول خدا 6 به روايتى فرمود: بعثت انا و الساعة كهاتين ان كادت
لتسبقنى- بعثت من با قيامت مثل اين دو انگشت پشت سر همند، به هيچ وجه ممكن نبود
قيامت جلوتر از بعثت من بيايد [1].
بعضى[2]
ديگر گفتهاند: اين آيه تتمه سؤال مشركين است، كه در آن به رسول خدا 6 خطاب
مىكنند، و معناى آن اين است كه: از علم به قيامت و به وقت آن نزد تو چه مقدار
هست؟ و يا اين است كه: تو كه اين همه بياد قيامت هستى خودت از آن چه فهميدهاى؟
و
خواننده محترم مىداند كه سياق آيات با هيچ يك از اين معانى آن طور كه بايد
نمىسازد، علاوه بر اين هيچ يك از آنها خالى از تكلف نيست.
[آنچه
از آيه(إِلى رَبِّكَ مُنْتَهاها) كه در
مقام تعليل عدم علم پيامبر 6 به زمان قيامت است
استفاده مىشود]
(إِلى رَبِّكَ مُنْتَهاها) اين جمله در مقام تعليل جمله(فِيمَ أَنْتَ مِنْ ذِكْراها) است، و معنايش اين است كه:
تو
از وقت آن نمىتوانى با خبر شوى، براى اينكه انتهاى آن به سوى پروردگار تو است، پس
حقيقت آن و صفاتش و از آن جمله تعين وقتش را جز پروردگار تو نمىداند، پس مردم
نبايد از وقت آن بپرسند، و در وسع تو هم نيست كه پاسخ دهى.
و
بعيد نيست- و خدا داناتر است- اين آيه در مقام تعليل باشد، اما به معناى ديگرى از
تعليل، و آن اين است كه بفرمايد ساعت قيام نمىكند مگر با فناى اشياء و سقوط
اسباب، و ظهور اين حقيقت كه هيچ ملكى جز براى خداى واحد قهار نيست، پس آن روز جز
به خداى تعالى مستند و منسوب نيست، و هيچ سببى فرض نمىشود كه بطور حقيقت بين خدا
و پديد آمدن قيامت واسطه باشد، در نتيجه زمان هم كه در اين عالم براى خود سببى است
نمىتواند واسطه باشد، پس روز قيامت در حقيقت توقيت بردار نيست، (نه اينكه ممكن
باشد ولى خداى تعالى وقتش را معين نكرده).
و
به همين جهت است كه مىبينيم در كلام خداى تعالى هيچگونه تحديدى براى آن روز
نيامده، تنها اين تحديد ذكر شده كه روز قيامت با انقراض نشاه دنيا بپا مىشود، و
در اين