نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 298
پائينتر
خود را مامور به آن مىكند، و خداى تعالى از خود آنان حكايت كرده كه گفتهاند:(وَ ما مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقامٌ
مَعْلُومٌ)[1]، و نيز فرموده(مُطاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ)[2]، و نيز فرموده:(حَتَّى إِذا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ
قالُوا ما ذا قالَ رَبُّكُمْ قالُوا الْحَقَّ)[3].
[عدم
منافات بين واسطه بودن ملائكه و استناد حوادث به ايشان، با استناد آنها به خداى
تعالى و به اسباب ظاهرى]
و
اينكه خداى تعالى ملائكه را واسطه بين خدا و حوادث دانسته، و يا به عبارتى ملائكه
را اسبابى معرفى كرده كه حوادث مستند به آنها است، منافات با اين معنا ندارد كه
حوادث مستند به اسباب قريب و مادى نيز باشد، براى اينكه اين دو استناد و اين دو
جور سببيت در طول همند، نه در عرض هم، به اين معنا كه سبب قريب علت پيدايش حادثه
است و سبب بعيد علت پيدايش سبب قريب است.
هم
چنان كه منافات ندارد كه در عين اينكه حوادث را به آنان مستند مىكنيم به خداى
تعالى هم مستند بسازيم، و بگوييم تنها سبب در عالم خداى تعالى است چون تنها رب
عالم او است، براى اينكه گفتيم سببيت طولى است نه عرضى، و استناد حوادث به ملائكه
چيزى زائد بر استناد آنها به اسباب طبيعى و قريبهاش ندارد، و خداى تعالى استناد
حوادث به اسباب طبيعى و ظاهريش را تصديق كرده، همانطور كه استناد آن به ملائكه را
قبول دارد.
و
هيچ يك از اسباب در قبال خداى تعالى استقلال ندارند، تا رابطه خداى تعالى با مسبب
آن سبب قطع باشد، و باعث شود كه نتوانيم آن مسبب را مسبب خداى تعالى بدانيم،
همانطور كه وثنيت پنداشته و گفتهاند: خداى تعالى تدبير امور عالم را به ملائكه
مقرب واگذار كرده. آرى توحيد قرآنى استقلال از هر چيز را از هر جهت نفى كرده، هيچ
موجودى نه مالك خودش است، و نه مالك نفع و ضرر و مرگ و حيات و نشور خود.
بنا
بر اين مثل موجودات در استنادشان به اسباب مترتب يكى بر ديگرى، از سبب قريب گرفته
تا بعيد، و در انتها استنادشان به خداى سبحان تا حدودى و به وجهى بعيد مثل كتابت
است، كه انسان آن را با دست خود، و با قلم انجام مىدهد، و اين عمل يك استنادى به
قلم، و استناد ديگرى به دست، و استناد ديگرى به انسان دارد، كه با دست و قلم كتابت
را انجام داده، و هر چند سبب مستقل و فاعل حقيقى اين عمل خود آدمى است، و ليكن اين
باعث نمىشود كه ما نتوانيم آن را به دست و قلم نيز استناد دهيم، هم مىگوييم
فلانى چقدر
[1] هيچ يك از ما نيست مگر آنكه مقامى معلوم دارد. سوره صافات،
آيه 164.