نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 158
بعضى[1]
ديگر گفتهاند: مراد كفار اين بوده كه كتابهايى از آسمان به نام يك يك آنان نازل
شود، و در آنها به هر يك از آنان بگويد: فلانى! بايد به محمد 6 ايمان
بياورى .
بعضى[2]
ديگر گفتهاند: مرادشان اين بوده كه كتابى از آسمان بر آنان نازل شود، و در آن
برائت از عذاب و مژده نعمتى فراوان به آنان بدهد، تا ايمان بياورند، و گر نه هم
چنان بر كفر خود مىمانند. بعضى[3] وجوهى
ديگر گفتهاند، كه از سياق آيه به دور است، و بيانش گذشت.
(كَلَّا بَلْ لا يَخافُونَ الْآخِرَةَ) اين جمله رد توقع بيجاى آنان
است، به اين بيان كه دعوت رسالت يك ادعاى بىدليل نيست، بلكه آيات و معجزات روشن و
دليلهاى قطعى جاى هيچ شكى براى كسى باقى نمىگذارد، پس حجت خدا بر رسولش و بر
ديگران به طور مساوى قائم و تمام است، و حاجتى نيست به اينكه براى هر يك از افراد
دعوت شده به دين صحفى منشره نازل شود.
علاوه
بر اين رسالت نيازمند به طهارت ذات و صلاحيت نفس است، آن طهارت و صلاحيتى كه نفوس
ساير مردم فاقد آنند، هم چنان كه اين معنا از پاسخى كه خداى تعالى به توقع كفار
داده فهميده مىشود، كفار گفته بودند:(لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى
نُؤْتى مِثْلَ ما أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ)، در پاسخ
فرمود:(اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ)[4].
(بَلْ لا يَخافُونَ الْآخِرَةَ)- كلمه بل براى اعراض از
مطلب قبلى است كه مىفرمود: توقع دارند كه بر يك يك آنان صحفى منشره نازل
شود مىخواهد بفرمايد اين پيشنهادشان يك پيشنهاد جدى نيست، بهانهاى است كه
مىخواهند به وسيله آن خود را از گير دعوت دين رها سازند، و علت حقيقى كفر و
تكذيبشان به دعوت دينى اين است كه اينان از آخرت نمىترسند، و اگر مىترسيدند
ايمان مىآوردند، و بعد از تماميت حجت و وجود آيات بينات هرگز پيشنهادى نمىكردند.
(كَلَّا إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ) اين جمله رد و منع دومى از پيشنهاد
كفار است، و معنايش اين است كه: ما چنين كتابى نازل نمىكنيم، قرآن براى تذكره و
اندرز كافى است، و ما از قرآن چيزى بيش از اين