نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 102
خدا شدن
تفسير كردهاند، و از ائمه اهل بيت (ع) روايت شده كه تبتل به اين معناست كه دست
التماس به درگاه خدا برآرى و تضرع و زارى كنى. و اگر ما ذكر را به ذكر لفظى حمل
كنيم اين معنا مناسبتر از معناى اول است.
كلمه
تبتيلا ظاهرا مفعول مطلق است، و مقتضاى ظاهر اين بود كه بفرمايد: و
تبتل اليه تبتلا ، اگر اين طور نفرمود، و به جاى آن كلمه تبتيلا
را آورد، به قول بعضى[1] براى اين
بود كه باب تفعل از بتل متضمن معناى باب تفعيل آن نيز هست، پس مثل اين
است كه فرموده باشد: بتل اليه تبتيلا و معنايش يا اين است كه ارتباط
نفس خود را از هر چيز ديگر قطع كن، و تنها به خدا دل ببند، و يا اين است كه نفس
خود را وا بدار به اينكه دست تضرع به درگاه خدا بردارد. و به قول بعضى[2]
ديگر آوردن تبتيلا به جاى تبتلا براى اين بوده كه رعايت
قافيه آخر آيات قبل شده باشد.
(رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ
وَكِيلًا) جمله اول آيه وصفى است كه به اصطلاح از وصفيت مقطوع شده، و تقدير
آن هو رب المشرق و المغرب است، و جمله(رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ) در معناى رب همه
عالم است براى اينكه مشرق و مغرب دو جهت نسبى است كه مشتمل بر تمامى جهات
عالم مشهود است، و اگر از ميان شش جهت تنها اين دو جهت را ذكر كرد، براى اين بود
كه با ليل و نهار كه قبلا ذكرش شده بود مناسبتر بود، چون شب و روز مربوط به طلوع
و غروب است.
خواهى
پرسيد براى اشاره به ربوبيت خداى تعالى همان كلمه ربك كافى بود، چه
باعث شد كه دوباره بفرمايد:(رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ
الْمَغْرِبِ)؟
در
پاسخ مىگوييم: خواست تا از زبان رسول خدا 6 فهمانده باشد كه اگر مامور شده خداى
تعالى را رب خود بگيرد، براى اين بود كه پروردگار هم رب او است و هم رب همه عالم،
نه اينكه تنها رب او باشد، همانطور كه چه بسا بعضى از مشركين به تنهايى براى خود
بتى انتخاب مىكردند، غير آن بتى كه ديگران داشتند، و اگر رب گرفتن خداى تعالى از
ناحيه رسول خدا 6 از اين باب باشد، و يا حد اقل كسى چنين احتمالى را بدهد، ديگر
آن جناب نمىتواند مردم را به سوى توحيد دعوت كند، چون مردم در پاسخش مىگويند:
خيلى خوب خداى تعالى رب تو باشد، رب ما هم رب ما باشد.