نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 687
بر اينكه مراد از عفو و مغفرت و رحمت، امورى است
مربوط به گناهان بندگان از جهت خطا و نسيان و امثال آن، و از اين معنا روشن مىشود
كه مراد از اين مغفرت كه در اينجا درخواست شده، غير مغفرت در جمله:(غُفْرانَكَ رَبَّنا) است، مغفرت در آنجا مغفرت مطلقه در مقابل اجابت
مطلقه است، كه بيانش گذشت، ولى اين مغفرت، مغفرت خاصه است، در مقابل گناه ناشى از
فراموشى و خطا، پس سؤال مغفرت در آيه شريفه تكرار نشده است.
در اين چهار
دعا، لفظ رب چهار بار تكرار شده، تا از راه اشاره به صفت عبوديت خود،
صفت رحمت خداى تعالى را برانگيزاند، چون نام ربوبيت بردن، صفت عبوديت و مذلت بندگى
را بياد مىآورد.
[دعوت
عمومى بسوى دين توحيد و جهاد در راه اعلاى آن، اولين وظيفه مؤمنين بعد از ايمان و
اظهار عبوديت حق است]
(أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِينَ) اين جمله
جملهاى است جديد و دعائى است مستقل و كلمه مولى به معناى ناصر و يارى
كننده است، و ليكن نه هر ناصر بلكه ناصرى كه تمامى امور منصور به عهده او است چون
كلمه مولى از ماده ولايت است كه به معناى عهدهدارى و تصدى امر است، و
از آنجا كه خدا ولى مؤمنين است پس مولايشان نيز هست، و آنان را در آنچه كه محتاج
به يارى وى باشند يارى مىكند هم چنان كه فرمود:(وَ
اللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ)[1] و نيز
فرموده:(ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ، آمَنُوا وَ
أَنَّ الْكافِرِينَ لا مَوْلى لَهُمْ)[2] يعنى اين به
آن جهت است كه خدا مولاى كسانى است كه ايمان آوردهاند، و كسانى كه كفر ورزند مولا
و ياورى ندارند.
و از اين
دعاى مؤمنين بر مىآيد كه بعد از گفتن(سَمِعْنا وَ أَطَعْنا) و پذيرفتن
اصل دين، هيچ همى به جز اقامه دين و نشر آن، و جهاد در راه اعلاى آن و بلند كردن
آوازه كلمه حق، و به دست آوردن اتفاق كلمه همه امتها بر مساله دين، ندارند، هم
چنان كه همين معنا از آيه زير استفاده مىشود كه مىفرمايد:(قُلْ
هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ، أَنَا وَ مَنِ
اتَّبَعَنِي، وَ سُبْحانَ اللَّهِ، وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ).[3] پس دعوت به سوى توحيد، راه دين
است، راهى كه البته جهاد و قتال و امر به معروف و نهى از منكر و ساير اقسام دعوت و
انذار، همه از مصاديق آن هستند، براى اينكه هدف از همه