نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 648
براى اين آمده كه كلمه فاذنوا و
يا فاذنوا متضمن معناى يقين و مانند آن است و معناى آيه چنين است (اگر
دست از رباخوارى بر نمىداريد پس يقين بدانيد كه اعلان جنگ دادهايد ...)
[معناى
جنگيدن ربا خوار با خدا و رسول 6 و جنگيدن خدا و رسول با ربا خوار]
و اگر
كلمه حرب را نكره يعنى بدون الف و لام آورد براى اين است كه عظمت آن
جنگ را و يا نوع آن را برساند (يا بفهماند كه اين جنگ با خدا و رسول، جنگى عظيم
است و يا بفهماند رباخوارى نوعى جنگيدن با خدا است) و اگر اين جنگ را هم جنگ با
خدا و هم جنگ با رسول ناميده، براى اين است كه رباخوارى مخالفت با خدا است كه حرمت
آن را تشريع فرموده و مخالفت با رسول خدا ص است كه حكم خدا را تبليغ نموده و اگر
مربوط به خداى تعالى به تنهايى بود، بايد امرى تكوينى مىبود و مستند به رسول به
تنهايى هم نمىتواند باشد براى اينكه رسول ص در هيچ امرى مستقل نيست هم چنان كه
قرآن كريم فرموده: (لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ)- تو در هيچ
امرى استقلال ندارى [1].
اين بود
معناى جنگيدن رباخوار با خدا و رسول، اما جنگيدن خدا و رسول با رباخوار، معنايش
اين است كه رسول به امر خدا، رباخوار يا هر كس از مسلمانان كه حكمى از احكام را
نمىپذيرد او را مجبور به تسليم كند اگر تسليم شد كه هيچ و گرنه مسلمانان را مامور
كند تا با او جنگ كنند تا تسليم حكم خدا شود.
هم چنان كه
در آيه:(فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلى أَمْرِ
اللَّهِ).[2]
مىفرمايد: بايد با كسى كه سركشى مىكند بجنگيد تا تسليم فرمان خدا شود علاوه بر
اينكه خداى تعالى رفتار ديگرى در دفاع از احكامش دارد و آن جنگيدن با مخالفين از
طريق فطرت خود آنان است يعنى فطرت خود آنان و فطرت عموم را عليه ايشان مىشوراند
تا خواب راحت را از آنان سلب و دودمانشان را ويران و آثارشان را از روى زمين محو
كند.
هم چنان كه
فرمود:(وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنا
مُتْرَفِيها فَفَسَقُوا فِيها فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها
تَدْمِيراً)[3] (و چون
بخواهيم اهل قريهاى را هلاك كنيم، نخست ياغيان شهوتپرست را وامىداريم تا در آن
قريه به فسق و فجور بپردازند و در نتيجه عذابشان قطعى گردد، آن وقت به نوعى كه خود
مىدانيم زير و رويش مىكنيم).