نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 519
با جمله:(وَ لا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ
مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِما شاءَ)، علم به پارهاى از آن موجودات را
استثنا كند، و بفرمايد: شفيعان به مقدارى از آنها كه خدا خواسته باشد علم پيدا
مىكنند، پس معلوم مىشود آن مقام، مقامى است كه شفيعان مىتوانند به بعضى از
حقايق آن احاطه يابند، در نتيجه معلوم مىشود آن مقام مرحله علم به محدودات و
مقدرات است، البته به آن جهت كه محدود و مقدر هستند، (و خدا داناتر است).
[عرش و
نسبت آن با كرسى]
و در توحيد[1] از حنان روايت آورده كه گفت: از امام
صادق ع از عرش و كرسى پرسيدم، فرمود عرش صفاتى بسيار مختلف دارد، در هر سببى و
صنعى كه در قرآن آمده، صفت جداگانهاى دارد، در جمله:(رَبُّ
الْعَرْشِ الْعَظِيمِ) منظور ملك عظيم است.
و همچنين در
جمله:(الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى) كه
مىفرمايد رحمان بر ملك مسلط است، و اين عرش همان علم به كيفيت دادن به اشياء است،
و در جايى كه عرش و كرسى جداى از هم ذكر شوند هر يك معنايى جداگانه دارند، براى
اينكه عرش و كرسى دو باب از بزرگترين ابواب غيب بوده، و خود آن دو نيز غيب هستند و
همچنين آن دو مقرون با غيب هستند، چون كرسى باب ظاهر از غيب است كه براى اولين بار
موجودات بى سابقه از آن باب طلوع مىكنند، و آن گاه همه اشياء از همانجا به وجود
مىآيند، اما عرش، باب باطن غيب است كه علم چگونگىها و علم عالم كون و علم قدر و
اندازهگيريها، و نيز مشيت و صفت اراده و علم الفاظ و حركات و سكنات و علم بازگشت
و ابتدا، همه در آن باب است، پس عرش و كرسى در علم دو باب قرين همديگرند، چون ملك
عرش، غير ملك كرسى است، و علم آن پنهانتر از علم كرسى است.
از اين جهت
است كه خداى تعالى در باره عرش مىفرمايد:(رَبُّ الْعَرْشِ
الْعَظِيمِ) يعنى عرشى كه صفتش عظيمتر از صفت كرسى است، در عين اينكه هر دو،
علم قرين هم هستند.
عرض كردم:
فدايت شوم، پس چرا عرش در فضيلت، همسايه كرسى شد؟ فرمود: براى اين همسايه آن شد كه
علم كيفيتها در آن است، و از ابواب بداء و انيت و حد رتق و فتق آن هر چه ظاهر
مىشود، در آن ظاهر مىگردد، به اين جهت عرش و كرسى، همسايه يكديگر شدند، چيزى كه
هست يكى ديگرى را در ظرفيت خود گنجانيده، و خداى تعالى با الفاظى از قبيل عرش و
كرسى براى دانشمندان مثلى زده، تا بر درستى ادعاى آن دو استدلال كنند، چون