responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 2  صفحه : 402

وضع زن در عرب و محيط زندگى عرب، (آن محيطى كه قرآن در آن نازل شد)

عرب از همان زمانهاى قديم در شبه جزيره عربستان زندگى مى‌كرد، سرزمينى بى‌آب و علف و خشك و سوزان، و بيشتر سكنه اين سرزمين، از قبائل صحرانشين و دور از تمدن بودند، و زندگيشان با غارت و شبيخون، اداره مى‌شد، عرب از يك سو، يعنى از طرف شمال شرقى به ايران و از طرف شمال به روم و از ناحيه جنوب به شهرهاى حبشه و از طرف غرب به مصر و سودان متصل بودند، و به همين جهت عمده رسومشان رسوم توحش بود، كه در بين آن رسوم، احيانا اثرى از عادات روم و ايران و هند و مصر قديم هم ديده مى‌شد.

عرب براى زن نه استقلالى در زندگى قائل بود و نه حرمت و شرافتى، بله حرمتى كه قائل بود براى بيت و خاندان بود، زنان در عرب ارث نمى‌بردند، و تعدد زوجات آن هم بدون حدى معين، جائز بود، هم چنان كه در يهود نيز چنين است، و همچنين در مساله طلاق براى زن اختيارى قائل نبود، و دختران را زنده به گور مى‌كرد، اولين قبيله‌اى كه دست به چنين جنايتى زد، قبيله بنو تميم بود، و به خاطر پيشامدى بود كه در آن قبيله رخ داد، و آن اين بود كه با نعمان بن منذر جنگ كردند، و عده‌اى از دخترانشان اسير شدند كه داستانشان معروف است، و از شدت خشم تصميم گرفتند دختران خود را خود به قتل برسانند، و زنده دفن كنند و اين رسم ناپسند به تدريج در قبائل ديگر عرب نيز معمول گرديد، و عرب هر گاه دخترى برايش متولد مى‌شد به فال بد گرفته و داشتن چنين فرزندى را ننگ مى‌دانست بطورى كه قرآن مى‌فرمايد:

(يَتَوارى‌ مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ)[1]، يعنى پدر دختر از شنيدن خبر ولادت دخترش خود را از مردم پنهان مى‌كرد و بر عكس هر چه بيشتر داراى پسر مى‌شد (هر چند پسر خوانده) خوشحال‌تر مى‌گرديد، و حتى بچه زن شوهردارى را كه با او زنا كرده بود، به خود ملحق مى‌كرد و چه بسا اتفاق مى‌افتاد كه سران قوم و زورمندان، بر سر يك پسرى كه با مادرش زنا كرده بودند نزاع مى‌كردند، و هر يك آن پسر را براى خود ادعا مى‌نمودند.

البته از بعضى خانواده‌هاى عرب اين رفتار هم سرزده، كه به زنان و مخصوصا دختران‌


[1] سوره نحل آيه 59

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 2  صفحه : 402
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست