نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 360
است، و كلمه ابن اعم از
ولد است، و حكم در آيه شريفه تنها در مورد والده و ولد و مولود له (والد)
تشريع شده،
[وجه اينكه
در آيه شريفه به جاى كلمه والد ، مولود له آورده شده است]
و اما اينكه
چرا بجاى والد كلمه (مولود له- آن كس كه فرزند براى او متولد شده) را
به كار برده؟ براى اين بوده كه به حكمت حكمى را كه تشريع كرده اشاره نموده باشد،
يعنى بفهماند پدر به علت اينكه فرزند براى او متولد مىشود و در بيشتر احكام
زندگيش ملحق به اوست- البته در بيشترش نه همه احكام كه بيانش در آيه تحريم خواهد
آمد ناگزير مصالح زندگى و لوازم تربيت و از آن جمله خوراك و پوشاك و نفقه، مادرى
كه او را شير مىدهد به عهده او است، و اين هم بعهده مادر او است كه پدر فرزند را
ضرر نزند، و آزار نكند، براى اينكه فرزند براى پدرش متولد شده است.
و از سخنان
بسيار عجيب و غريب، سخنى است كه بعضى از مفسرين در پاسخ به سؤال بالا گفتهاند، و
آن اين است كه گفته است: از اين جهت فرمود: مولود له و نفرمود:
والد ، كه زنان هر چه مىزايند براى مردان مىزايند براى اينكه اولاد، مال
پدران است، و به همين جهت است كه هر كسى از پدر خود نسبت مىبرد، نه از مادر، و
مامون پسر رشيد در اين باره شعرى گفته است كه مىبينيد: و انما امهات الناس
أوعية مستودعات و للآباء ابناء [1] فرزندان
مال پدران هستند و بس.
اين بود آن
گفتار عجيب، و گويا گوينده آن از صدر آيه و نيز از ذيلش غفلت كرده كه اولاد را به
مادران نسبت داده، و در صدر فرموده: اولادهن و در ذيل فرموده:
بولدها ، كه حكم اين صدر و ذيل فرزند همانطور كه فرزند پدر است فرزند مادر
نيز هست، و اما شعر مامون، بايد توجه داشت كه مامون و امثال او چه كسى هستند، تا
شعرشان چه باشد اينها بىارزشتر از آنند كه كسى بخواهد كلام خداى تعالى را با
گفتار آنان تفسير كند، و يا احتمالى را تاييد نمايد.
و نيز بايد
دانست كه مساله ادبيات و قوانين اجتماعى و امور تكوينى بر بسيارى از علماى ادب خلط
شده، و در نتيجه در بسيارى از مواقع براى روشن ساختن يك حكم اجتماعى و يا يك حقيقت
تكوينى به يك معناى لغوى استشهاد مىكنند.
و حق مطلب در
مساله فرزند اين است كه نظام تكوين فرزند را ملحق به پدر و مادر و هر دو مىكند،
براى اينكه هستى فرزند مستند به هر دوى آنها است، و اما اعتبار اجتماعى البته در
اين باره مختلف است، بعضى از امتها فرزند را ملحق به مادر مىدانند، و بعضى به
پدر، و آيه
[1] مادران مردم تنها يك صدف و ظرفى براى پديد آمدن مردم
مىباشند، ظرفى كه به عاريت وارد خانهاى مىشود، نه اينكه جزء آن خاندان باشد.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 360