responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 2  صفحه : 228

است خارج از انسانيت و فطرت امت و بيگانه از آنچه وجود انسانيشان با آن مانوس است، و گرنه آن سعادت نسبت به ايشان سعادت و كمال نبود.

[بطلان گفتار كسى كه در صدد توجيه طبيعى مسائل نبوت بر آمده است‌]

در اينجا ممكن است بگويى بنا بر اين بيان اشكال دوباره متوجه مساله نبوت مى‌شود، چون بنا بر اين توجيه كه گفتيد نبوت خارج از فطرت نيست پس همان فطرت براى هدايت خلق كافى است.

چون خلاصه بيان شما اين شد كه اولا فطرت انسانى او را به تمدن و سپس به اختلاف مى‌كشاند، و در ثانى همين فطرت در بعضى از افراد برجسته از صلحا كه فطرتشان مستقيم و عقولشان از اوهام و هوا و هوسها و رذائل اخلاق پاك است آنان را به راه و روشى كه مايه صلاح اجتماع و سعادت بشريت است هدايت مى‌كند، و در نتيجه ايشان قوانينى وضع مى‌كنند كه زندگى دنيا و آخرت بشر را اصلاح مى‌كند، چون بنا بر اين بيان، نبى عبارت شد از انسان صالحى كه در او نبوغى اجتماعى وجود دارد.

در پاسخ مى‌گوئيم: خير، ما نمى‌خواستيم اين را بگوئيم و اين گفته تفسيرى است كه با حقيقت نبوت و آثار آن منطبق نيست.

اولا براى اينكه اين فرضيه‌اى است كه بعضى علماى اجتماع كه هيچ آگهى و تخصصى در مسائل دينى و معارف مربوط به مبدأ و معاد ندارند فرض كرده و گفته‌اند: نبوت نبوغ خاصى است اجتماعى كه از استقامت فطرت و سلامت عقل ناشى مى‌شود، و اين نبوغ او را وادار مى‌كند در حال اجتماع، و آنچه مايه اصلاح اجتماعاتى است كه دستخوش اختلال نظام شده، و آنچه مايه سعادت انسان اجتماعى است تفكر كند.

و آن وقت اين نابغه اجتماعى را پيغمبر خوانده و فكر صالحى كه از قواى فكريه او ترشح مى‌كند وحى ناميده و قوانينى را كه او به منظور اصلاح جامعه آورده است دين خوانده، و روح پاك او را كه اين افكار را به قواى فكريه او مى‌دهد روح الامين ناميده، چون طهارت روح او نمى‌گذارد كه هوا و هوس خود را پيروى نموده، در نتيجه به بشريت خيانت كند، (البته ملهم حقيقى را خداى سبحان دانسته) و نيز آن كتابى كه مشتمل بر افكار عاليه و پاك او است، كتاب آسمانى، و قواى طبيعى، و يا جهات داعيه به خير را ملائكه و نفس اماره به سوء و يا قوا و يا جهات داعيه به شر و فساد را شيطان خوانده، و بهمين قياس تمامى مسائل نبوت را با مسائل طبيعى توجيه كرده است.

و حال آنكه اين فرضيه فاسد است و ما در بحثى كه پيرامون اعجاز داشتيم گفتيم بايد نبوت به اين معنا را يك بازى سياسى ناميد، نه نبوت الهى.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 2  صفحه : 228
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست