نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 155
آن گاه در باره ملائكه مىفرمايد:(بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ)[1] و نيز يك
جا مىفرمايد:(إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ)[2] و نيز مىفرمايد:(فَإِذا جاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِيَ بِالْحَقِّ)[3].
هم چنان كه
در باره آوردن عذاب در آيات مورد بحث فرموده: (أَنْ
يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ فِي ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ) ... .
و در جايى
ديگر فرموده:(هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ
أَوْ يَأْتِيَ أَمْرُ رَبِّكَ)[4].
و اين خود
باعث مىشود كه ما هر جا كه امورى به خدا نسبت داده شده كه با كبريايى خدا سازگار
نيست بتوانيم كلمه (امر) را تقدير گرفته، بگوئيم: منظور امر خدا است، نه خود خدا،
مانند عبارت(جاءَ رَبُّكَ)، و عبارت (و ياتيهم اللَّه)، و بگوئيم منظور
(جاء امر ربك) و (ياتيهم امر اللَّه) است.
[توجيهى
لطيف تر و دقيق تر از ظواهرى كه افعال حدوثى را به خداوند نسبت مىدهد]
اين است آن
توجيهى كه بحث ساده پيرامون اينگونه نسبتها دست مىدهد، و همه مفسرين نيز آن را
پذيرفتهاند ولى تدبر در كلام خداى تعالى معنايى لطيفتر از اين دست مىدهد.
توضيح اينكه
امثال آيه:(وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ)[5] و آيه:(الْعَزِيزِ الْوَهَّابِ)[6] و آيه:(أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى)[7] اين معنا را
افاده مىكند كه خداى تعالى آنچه را كه از خلقت و شؤون و اطوارش مىدهد خودش واجد
آن است، و آنچه را مىدهد و به آن جود مىورزد قطرههايى است از اقيانوسى كه نزد
خود دارد.
هر چند كه
براى فهم ما از جهت انسى كه به ماده و احكام جسمانيت دارد دشوار است كه تصور كند
چگونه مىتوان اينگونه امور را از قيد ماده و اوصاف حدوث جدا و مجرد كرد، تا نسبت
دادنش به خدا محذور نداشته باشد.
آرى آنچه
باعث مىشود، آمدن و آوردن و هر نسبت ديگرى نظير اينها را به خدا ندهيم، مساله
نبودن نقص و حاجت در خداست، و اگر ما بتوانيم اينگونه نسبتها را از معناى نقص و
[1] ملائكه به امر او عمل مىكنند. سوره انبيا آيه
27
[2] پروردگار تو است كه در ميان آنان حكم مىراند. سوره
يونس آيه 93
[3] و چون امر خدا بيايد در بين آنان قضا رانده مىشود.
سوره مؤمن آيه 78
[4] آيا منتظر آنند كه ملائكه نزدشان آيد، و يا امر پروردگارت به
سويشان بيايد. سوره نحل آيه 33