نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 513
اين
مىفهميم كه مراد از اطاعت خدا منقاد شدن براى او است، در آنچه از
شرايع دين كه تشريع كرده، و پذيرفتن آن بدون چون و چرا است، و مراد از اطاعت
رسول انقياد و امتثال دستوراتى است كه او به حسب ولايتى كه بر امت دارد
مىدهد، ولايتى كه خدا به او داده است.
و
كلمه تولى در جمله(فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ
فَإِنَّما عَلى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِينُ)، به معناى
اعراض، و كلمه بلاغ به معناى تبليغ است.
و
معناى جمله اين است: كه اگر شما از اطاعت خدا در آنچه از دين تشريع كرده، و يا از
اطاعت رسول بدان جهت كه ولى امر شما است در آنچه به شما دستور مىدهد اعراض كنيد،
رسول ما نمىتواند شما را مجبور بر اطاعت كند، براى اينكه او مامور به اين رفتار
نشده بلكه تنها مامور شده كه رسالت خدا را به شما برساند، كه رسانيد.
از
اينجا روشن مىشود كه آنچه رسول خدا 6 زايد بر احكام و شرايع قرآن دستور داده،
چه اوامرش و چه نواهيش، رسالت خداى تعالى است، و در حقيقت اوامر و نواهى خدا را
رسانده، و اطاعت مردم در آن اوامر و نواهى نيز مانند اطاعت اوامر و نواهى قرآن
اطاعت خدا است، هم چنان كه اطلاق آيه زير نيز بر اين معنا دلالت مىكند، چون
مىفرمايد:(وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطاعَ بِإِذْنِ
اللَّهِ)[1]، و
ظاهرش اين است كه اطاعت رسول در آنچه امر و يا نهى مىكند، به طور مطلق لازم است،
چون آن جناب در آن اوامر و نواهى ماذون به اذن خدا، و اذن خدا در اطاعت رسول
مستلزم علم و مشيت خدا به اطاعت اوست، و وقتى اطاعت اوامر و نواهى او را اراده
كرده باشد، قهرا خود آن أوامر و نواهى را هم اراده كرده است، پس معلوم مىشود امر
و نهى رسول خدا 6 از مصاديق أمر و نهى خود خدا است، هر چند كه در مورد غير أحكام
و شرايعى باشد كه خود خدا جعل كرده است.
و
به خاطر همين كه گفتيم برگشت اطاعت رسول به اطاعت خداى تعالى است، در آيه شريفه از
غيبت به خطاب التفات شده با اينكه قبلا خدا را غايب فرض كرده، فرموده بود:
خدا را اطاعت كنيد دنبالش خدا را متكلم به حساب آورده، مىفرمايد:
رسول ما ، تا بفهماند گفتهها و دستورات رسول هم دستورات ما است، و مع ذلك در
ضمن سخن تهديدى هم كرده باشد، و به طور اشاره فهمانده باشد كه نافرمانى او
نافرمانى ما است.