نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 501
و مال اين
پندار در حقيقت به اين است كه سعادتمند كردن آنان به هر طريق كه خودشان بخواهند
وظيفه خداست، مثل اينكه العياذ باللَّه دست خدا زير سنگ ايشان است، و در دنيا
چشاندن وبال اين پندار، و در آخرت عذاب كردنشان در حقيقت اظهار بىنيازى او از
ايشان است، بنا بر اين، مراد از استغناى خداى تعالى از ايشان همان مجموعى است كه
از جمله(فَذاقُوا
وَبالَ أَمْرِهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ) استفاده مىشود.
پس
دو وجه در معناى استغناى خداى تعالى آورديم، و معناى دوم عمومىتر است، به هر حال
چه آن مراد باشد و چه اين، از جمله مورد بحث عظمت و قدرتى استفاده مىشود كه بر
هيچ كس پوشيده نيست، و اين جمله در معناى آيه شريفه زير است كه مىفرمايد:(ثُمَّ أَرْسَلْنا رُسُلَنا تَتْرا كُلَّ ما جاءَ أُمَّةً رَسُولُها كَذَّبُوهُ
فَأَتْبَعْنا بَعْضَهُمْ بَعْضاً وَ جَعَلْناهُمْ أَحادِيثَ فَبُعْداً لِقَوْمٍ لا
يُؤْمِنُونَ)[1].
و
بعضى[2] از
مفسرين گفتهاند: مراد از جمله مورد بحث اين است كه خداى تعالى بىنياز از استدلال
و اقامه برهان است و در نتيجه اتمام حجت بر آنان به بيشتر از اين است كه آنان را
ارشاد نموده به سوى ايمان رهنمون شود.
بعضى
ديگر گفتهاند: مراد اين است كه خداى تعالى از اطاعت و عبادت آنان از ازل تا ابد
بىنياز است، براى اين كه او غنى بالذات است. ولى اين دو وجه به طورى كه ملاحظه
مىكنيد چندان دلچسب نيست.
(وَ اللَّهُ غَنِيٌّ حَمِيدٌ)- اين جمله جاى تعليل مضمون آيه را
گرفته، و آيه را چنين معنا مىدهد: خداى تعالى در ذاتش غنى و در افعالش محمود است
پس آنچه بر سر كفار بياورد، يعنى چشاندن وبال امر آنان، و تعذيبشان به عذاب اليم
در مقابل كفر و اعراضشان، همه از مقتضاى غناى او و عدل او است، چون به جز مقتضاى
عمل خود آنان را به آنان برنگردانيده.
[اشاره
به آياتى كه در آنها براى وقوع و تحقق قيامت قسم ياد شده است]
(زَعَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنْ لَنْ يُبْعَثُوا قُلْ بَلى وَ رَبِّي
لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِما عَمِلْتُمْ وَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ
يَسِيرٌ) در اين آيه ركنى ديگر از اركان كفر بتپرستان را بيان مىكند، و آن
اين است كه بتپرستان با انكار معاد، اديان آسمانى را منكرند، چون وقتى معاد را كه
اثر دين است، و امر
[1] سپس پيامآوران خود را يكى پس از ديگرى فرستاديم، اما هر
امتى كه پيامبرش به سويش آمد، تكذيبش كرد، و ما آن امتها را يكى پس از ديگرى هلاك
كرده، به صورت سرگذشت درآورديم، پس دور باشند مردمى كه ايمان نمىآورند. سوره
مؤمنون، آيه 44.