نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 429
قرآنى را كه
متعرض بشارت به آمدن رسول اسلام است شنيده بودند، و شنيده بودند كه قرآن مىگويد
نام اين پيامبر در تورات و انجيل آمده، در نتيجه آن آيات را قبول نموده، در مقام
تكذيبش برنيامدند، چون شكى برايشان باقى نماند، به دليل اينكه سخنى كه حاكى از شك
و ترديدشان باشد نگفتهاند. و اما اينكه انجيلهاى امروز خالى از بشارت عيسى است،
و اثرى از آنچه قرآن صريحا بيان داشته در آنها نمىبينيم، هيچ ضررى به حال ما
ندارد، براى اينكه وضع قرآن- كه معجزهاى است باقى- روشن، و وضع انجيلها هم روشن
است، و ما در باره سند اين انجيلها و اعتبارش در جلد سوم اين كتاب بحث كرديم.
(فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْبَيِّناتِ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِينٌ)-
ضمير در كلمه جاء به كلمه احمد برمىگردد. و ضمير
هم به بنى اسرائيل، و يا به ايشان و غير ايشان برمىگردد. و مراد از
كلمه بينات بشارت و معجزه قرآن و ساير معجزات نبوت است.
و
معناى جمله اين است كه: چون احمد كه كتب آسمانى بشارت آمدنش را داده بود مبعوث شد،
و براى بنى اسرائيل و يا براى آنان و سايرين معجزاتى روشن آورد كه يكى از آنها
همان بشارت عيسى (ع) بود، گفتند: اين سحرى است آشكار. البته جمله (قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِينٌ) به صورت هذا ساحر
مبين نيز قرائت شده.
بعضى
از مفسرين[1] گفتهاند:
ضمير در جاء به عيسى (ع) برمىگردد. و ليكن اين معنا با سياق آيه
سازگار نيست.
[وجه
اينكه رد كننده دعوت به اسلام ظالمترين است]
(وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُوَ يُدْعى إِلَى
الْإِسْلامِ ...) استفهام در اين آيه شريفه انكارى است، مىخواهد
سخن كفار را كه مىگفتند(هذا سِحْرٌ مُبِينٌ) رد
كند، چون معناى آن اين بود كه محمد رسول نيست، و دينى كه به عنوان دين خدا تبليغ
مىكند، دين خداى تعالى نيست.
و
مراد از اسلام آن دينى است كه رسول اسلام بشر را به سويش دعوت
مىفرمود، چون اساس اين دين تسليم شدن در برابر فرامينى است كه او مىخواهد و امر
مىكند از قبيل عقايد و اعمال. و بدون ترديد مقتضاى ربوبيت و الوهيت خداى تعالى هم
همين است كه بندگانش در برابر فرامينش تسليم مطلق باشند، پس در نتيجه دينى كه
اساسش اين تسليم است، بدون شك دين حق است كه عقل بر هر انسانى تدين بدان را واجب
مىداند، پس