responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 19  صفحه : 159

و در آخر با وضع لغات يعنى قرارداد دسته جمعى به اين مهم خود بپرداخت، و اين همان تكلم و نطق است، كه گفتيم اجتماع مدنى بشر بدون آن تمام نمى‌شد.

علاوه بر اين فعل خداى تعالى عبارت است از تكوين و ايجاد، و قهرا شامل امور اعتبارى نمى‌شود، چون امور اعتبارى عبارت است از قرارداد دسته جمعى‌[1]. و اين امر اعتبارى حقيقت خارجى ندارد، تا خلقت و تكوين خداى تعالى شامل آن نيز شده باشد و بگوييم زبانهاى مختلف را خدا خلق كرده، آنچه خدا خلقت كرده انسان و فطرت او است، فطرتى كه او را به تشكيل اجتماع مدنى، و سپس به وضع لغات واداشت، و او را به اين معنا رهنمون شد كه الفاظى را علامت معانى قرار دهد به طورى كه وقتى فلان كلمه را به شنونده القا مى‌كند ذهن شنونده منتقل به فلان معنا شود، مثل اينكه گوينده خود معنا را به او نشان داده باشد. و نيز او را رهنمون شد به اينكه اشكال مخصوصى از خط را علامت آن الفاظ قرار دهد، پس خط خود مكمل غرض كلام است، و كلام را ممثل مى‌سازد، همانطور كه كلام معنا را مجسم مى‌ساخت.

و كوتاه سخن اينكه: بيان قدرت بر سخن از اعظم نعمت و آلاى ربانى است، كه براى بشر موقف انسانيش را حفظ نموده، به سوى هر خيرى هدايتش مى‌كند.

[چند قول ديگر در معناى آيات:(خَلَقَ الْإِنْسانَ، عَلَّمَهُ الْبَيانَ)]

اين بود آن معنايى كه به نظر ما از دو آيه مورد بحث به ذهن تبادر مى‌كند، ولى مفسرين ديگر در معناى آن دو اقوالى ديگر دارند:

بعضى‌[2] گفته‌اند: منظور از انسان در جمله‌(خَلَقَ الْإِنْسانَ) آدم، و منظور از بيان در جمله‌(عَلَّمَهُ الْبَيانَ) همان اسمايى است كه به آدم تعليم داد، (و در سوره بقره داستان را حكايت نموده فرمود:(وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها)).

بعضى‌[3] ديگر گفته‌اند: منظور از انسان پيامبر اسلام، و منظور از بيانى كه به وى تعليم كرد قرآن است، كه آن را به آن جناب تعليم كرد، و يا منظور تعليم آن جناب قرآن را به مؤمنين است.

بعضى‌[4] ديگر گفته‌اند: منظور از بيان، خير و شر است، كه خداى تعالى تشخيص آن دو را به انسان ياد داده.

بعضى‌[5] ديگر گفته‌اند: مراد از آن راه هدايت و راه ضلالت است. و از اين قبيل اقوالى‌


[1] مثلا قرارداد ايرانيان در بين يكديگر اين شد كه هر وقت كلمه نان به زبان آوردند بفهمند كه منظور طعامى است كه از گندم درست مى‌كنند، و همچنين كلمات ديگر. مترجم .

[2] مجمع البيان، ج 9، ص 197.

[3] ( 3 و 4 و 5) روح المعانى، ج 27، ص 99.

[4] ( 3 و 4 و 5) روح المعانى، ج 27، ص 99.

[5] ( 3 و 4 و 5) روح المعانى، ج 27، ص 99.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 19  صفحه : 159
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست