نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 140
ضلالتند، و
در عوض راه آتش را در پيش دارند، اين جريان در روزى صورت مىگيرد كه با صورت در
آتش كشيده مىشوند، و آن وقت به ايشان گفته مىشود: بچشيد آنچه را كه جهنم با
حرارت و عذابش به شما مىدهد.
[وجه
اينكه در تعليل معذب ساختن مجرمين فرمود: ما هر چيز را به قدر
آفريديم]
(إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ) كلمه
كل شىء - با فتحه لام- منصوب به فعل مقدر است، فعلى كه جمله
خلقناه بر آن دلالت مىكند، و تقدير كلام انا خلقنا كل شىء
خلقناه است، و جمله بقدر متعلق است به جمله خلقناه ،
و باء آن مصاحبت را مىرساند.
و
معناى آيه اين است كه: ما هر چيزى را با مصاحبت قدر توأم با
اندازهگيرى خلق كرديم.
و
قدر هر چيز عبارت است از مقدار و حد و هندسهاى كه از آن تجاوز نمىكند، نه از جهت
زيادى و نه از جهت كمى، و نه از هيچ جهت ديگر، خداى تعالى در اين باره مىفرمايد:(وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا
بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ)[1] پس
براى هر چيزى در خلقتش حدى است محدود، كه از آن تجاوز نمىكند، و در هستيش صراطى
است كشيده شده كه از آن تخطى نمىكند، و تنها در آن راه سلوك مىنمايد.
و
آيه مورد بحث در مقام تعليل عذاب مجرمين در قيامت است كه دو آيه قبل از آن سخن
مىگفت، گويا شخصى پرسيده: چرا كيفر مجرمين ضلالت و سعير در قيامت و چشيدن مس سقر،
شد؟ در پاسخ فرموده: براى اينكه ما هر چيزى را به قدر خلق كردهايم، و حاصلش اين
است كه: براى هر چيزى قدرى است، و يكى از قدرها كه در انسان معين شده اين است كه
خداى سبحان او را نوعى كثير الافراد خلق كرده، طورى خلق كرده كه با ازدواج و
تناسل، افرادش زياد شود، و نيز مجبور باشد در زندگى دنيائيش اجتماعى زندگى كند، و
از زندگى دنياى ناپايدارش براى آخرت پايدارش زاد و توشه جمع كند، و نيز يكى ديگر
از قدرها اين است كه در هر عصرى رسولى به سوى ايشان بفرستد، و به سوى سعادت دنيا و
آخرت دعوتشان كند، هر كس دعوت آن رسول را بپذيرد رستگار گردد و سعادتمند شود، و
داخل بهشت و در جوار پروردگارش قرار گيرد، و هر كس آن را رد كند و مرتكب جرم شود
در ضلالت و آتش قرار گيرد
[1] و هيچ چيز نيست مگر آنكه خزانههايش نزد ما است، و ما هيچ
چيز را جز بقدر و به اندازه نازل نمىكنيم. سوره حجر، آيه 21.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 140