نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 112
(جَزاءً لِمَنْ كانَ كُفِرَ)-
يعنى جريان كشتى مذكور در عين اينكه باعث نجات سرنشينان بود، كيفر كسانى هم بود كه
كفر ورزيدند، جزايى بود عليه كفار و به نفع كسى كه نبوتش انكار شده بود، و آن نوح
بود كه قومش به دعوتش كفر ورزيد. بنا بر اين، آيه شريفه در معناى آيه( وَ نَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ
الْكَرْبِ الْعَظِيمِ) ...(إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي
الْمُحْسِنِينَ )[1] مىباشد.
[توضيحى
در باره اينكه راجع به كشتى نوح 7 فرمود:(وَ
لَقَدْ تَرَكْناها آيَةً ...)]
(وَ لَقَدْ تَرَكْناها آيَةً فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ) ضمير در
جمله تركناها به سفينه بر مىگردد، چون هر چند اين كلمه قبلا ذكر نشده
بود ولى از سياق فهميده مىشد و لام در اول جمله لام قسم است.
و
معناى آيه اين است كه: سوگند مىخورم كه ما آن كشتى كه نوح و مؤمنين همراه او را
كه در آن بودند نجات داديم، هم چنان نگه داشتيم و آن را آيتى كرديم مايه عبرت، حال
آيا متذكرى هست كه از آن عبرت گرفته به وحدانيت خداى تعالى پى ببرد و بفهمد كه
دعوت انبياى او حق است؟ و اينكه عذاب او دردناك است؟ و لازمه اين آيه آن است كه
كشتى نوح تا ايامى كه اين آيات نازل مىشده محفوظ مانده باشد، تا علامتى باشد كه
به وقوع طوفان دلالت كند و آن را يادآور شود. و اتفاقا بعضى[2]
از مفسرين- به طورى كه نقل مىكنند- در تفسير اين آيه گفتهاند: خداى سبحان كشتى
نوح را بر فراز كوه جودى محفوظ داشته بود، حتى مردم دست اول اين امت آن را ديده
بودند، اين جريان را الدر المنثور از عبد الرزاق، عبد بن حميد، ابن جرير و ابن
منذر از قتاده روايت كرده.
و
ما در تفسير سوره هود در آخر بحثهايى كه پيرامون داستان كشتى نوح داشتيم خبرى را
نقل كرديم كه راوى مىگفت: ما در بعضى از قلههاى كوه آرارات كه نامش جودى است
قطعاتى از چوبهاى كشتى نوح را ديديم كه متلاشى شده بود، خواننده محترم بدانجا
مراجعه كند.
بعضى[3]
از مفسرين گفتهاند: ضمير مذكور به سفينه بر نمىگردد، بلكه به قصه بر مىگردد، و
اينكه فرموده ما آن قصه را باقى گذاشتيم بدين جهت است كه بقاى خاطره نوح، كار خداى
تعالى است.
[1] ما نوح و اهل او را از اندوهى عظيم نجات داديم ... و ما اين
چنين نيكوكاران را جزا مىدهيم. سوره صافات، آيه 76- 80.