نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 90
بخواهد باد
را ساكن و آرام مىكند و مردم در وسط دريا راكد و بى حركت مىمانند، و اگر بخواهد
باد را به شدت مىفرستد تا با غرق كردن كشتى ايشان را هلاك كند. و بسيارى را مشمول
عفو خود قرار داده نجات دهد. و حاصل كلام اينكه: اگر بخواهد باد را ساكن مىكند و
يا آن را مىفرستد تا مردمى را به جرم گناهانشان هلاك نموده و مردمى ديگر را به
عفو از گناهانشان نجات بدهد. و خواننده خود به خوبى مىداند كه چقدر اين تفسير بى
مورد است.
بعضى[1]
ديگر گفتهاند: كلمه يعف عطف است بر كلمه يسكن الريح تا
جمله بما كسبوا ، و به همين جهت آن را با و عطف كرد، نه
با أو . و معنايش اين است كه: اگر بخواهد آنان را با ساكن كردن در دريا
عقاب مىكند، و يا با دچار شدن به طوفان شكنجه مىنمايد، و اگر بخواهد از بسيارى
عفو مىكند. اين تفسير هم مثل تفسير قبل داراى تكلف است.
(وَ يَعْلَمَ الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِنا ما لَهُمْ مِنْ مَحِيصٍ)
بعضى[2] گفتهاند:
اين جمله نتيجهاى است معطوف بر نتيجه ديگر كه حذف شده، و تقدير آن چيزى نظير اين
عبارت است: و يعف عن كثير ليظهر به قدرته و يعلم الذين يجادلون فى آياتنا ما
لهم من مفر و لا مخلص يعنى: يكى از آيات خداوند كشتىها است، كه اگر
بخواهد آن را چنين و چنان مىكند، تا بدين وسيله قدرت خود را بنماياند، و كسانى كه
در آيات ما جدال مىكنند بفهمند كه هيچ راه گريزى ندارند . و از اين قبيل عطف
به محذوف در قرآن كريم بسيار آمده، چيزى كه هست در اين گونه موارد آنچه كه به
محذوف عطف شده با لام آمده، مانند(وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا)[3]
يعنى: ما روزگار را بين مردم دست به دست مىگردانيم تا چنين و چنان شود، و تا خدا
بداند چه كسانى ايمان آورده و تا از شما گواه بگيرد. و نيز مانند جمله(وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ)[4]
يعنى: ما اين چنين ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نشان داديم تا چنين و چنان
شود و تا او از دارندگان يقين گردد.
بعضى
ديگر احتمال دادهاند كه جمله مذكور عطف باشد بر جزاى شرط، يعنى بر
يسكن ، يظللن ، يوبقهن ، يعف به حذف
أن ناصبه، مثل اينكه بگويى ان جئتنى اكرمك و أعطيك كذا و كذا و
كلمه اعطيك را به فتح مىخوانيم به تقدير أن