نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 562
در باره يكى
از آنان، يعنى ابراهيم (ع) مىفرمايد:(وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ
وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ)[1].
[وجوه
مختلف در معناى اينكه فرمود:(وَ فِي السَّماءِ
رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُونَ)]
(وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُونَ) بعضى از
مفسرين گفتهاند: مراد از كلمه سماء جهت بالا است، چون هر چيزى كه
بالاى سر ما باشد و ما را در زير پوشش خود قرار داده چنين چيزى را در لغت
عرب سماء مىگويند. و مراد از رزق، باران است كه خداى تعالى آن را از
آسمان يعنى از جهت بالاى سر ما بر زمين نازل مىكند، و به وسيله آن انواع گياهانى
كه در مصرف غذا و لباس و ساير انتفاعات ما صرف مىشود بيرون مىآورد. هم چنان كه
فرموده:(وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ رِزْقٍ
فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها)[2] به
طورى كه ملاحظه مىفرماييد همان باران را نيز رزق خوانده. پس مراد از رزق در اين
آيه هم كه مىفرمايد رزق شما از آسمان است سبب رزق است، البته ممكن
است همين كلمه سبب را در تقدير گرفته گفت مضاف رزق از آيه حذف شده، و تقدير
آن و فى السماء سبب رزقكم است.
بعضى[3]
هم گفتهاند: منظور از رزق مذكور در آسمان، باران نيست بلكه ساير اسباب رزق است،
يعنى خورشيد و ماه و ستارگان و اختلافى كه در طول سال در نقطههاى طلوع و غروب
آنها هست، كه همين اختلاف باعث پديد آمدن فصول چهارگانه و پشت سر هم قرار گرفتن شب
و روز است، و همه اينها اسباب رزقند. پس در آيه شريفه يا مضاف كلمه رزق حذف شده كه
تقدير آن و فى السماء اسباب رزقكم است و يا مجاز گويى شده، بدين معنى
كه وجود سبب رزق در آسمان را وجود خود رزق خوانده.
بعضى[4]
ديگر گفتهاند: منظور از اينكه فرمود رزق شما در آسمانست اين است كه
اندازهگيرى رزق شما در آسمان مىشود، در آنجا است كه معين مىكنند هر كسى چقدر
رزق دارد. و يا منظور اين است كه ارزاق شما در آسمان يعنى در لوح محفوظ كه در
آسمان است نوشته شده.
ممكن
هم هست بگوييم اصلا منظور از آسمان معناى لغوى كلمه- كه جهت بالا
[1] و ما اين چنين ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نشان
داديم( تا چنين و چنان شود) و تا وى از موقنين گردد. سوره انعام، آيه 75.
[2] و آنچه از رزق كه خدا از آسمان نازل كرده، و به وسيله آن رزق
زمين را بعد از مردنش زنده كرده است. سوره جاثيه، آيه 5.