نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 55
(وَ
ما يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَرِيبٌ)- از آنجا كه كلمه ميزان اشعارى به
حساب و جزا و اشارهاى به روز قيامت داشت، از اين رهگذر به مساله انذار منتقل شد،
و ايشان را به آيندهاى كه در انتظارشان است، آيندهاى كه يا هولانگيز و يا
نويدبخش است هشدار مىدهد.
كلمه
يدرى از مصدر ادراء گرفته شده كه به معناى اعلام است، و منظور
از كلمه ساعت - به طورى كه گفته شده- آمدن ساعت است، و به همين جهت
كلمه قريب كه خبر اين مبتداء است مذكر آمده، و گر نه اگر منظور خود
ساعت بود نه آمدن آن، بايد مىفرمود: الساعة قريبة پس معناى جمله اين
مىشود كه: اى رسول گرامى! تو چه مىدانى شايد آمدن قيامت نزديك باشد. خطاب در آيه
به رسول خدا 6 است، از اين باب كه آن جناب شنواى خطاب است، و گر نه منظور تمامى
مردمند چون تمامى مردم شنوا هستند و انذار و تخويف آن شامل همه مىشود.
(يَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِها وَ الَّذِينَ آمَنُوا
مُشْفِقُونَ مِنْها ...) مراد از استعجال كفار به آمدن
قيامت، استعجال از باب مسخره است، نه استعجال واقعى، كه به راستى خواسته باشند
قيامت زودتر بيايد، و اين نوع استهزاء به قيامت در قرآن كريم مكرر از كفار حكايت
شده، از آن جمله اين است كه مىگفتند:(مَتى هذَا الْوَعْدُ
إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ)[1].
كلمه
مشفقون جمع اسم فاعل از باب افعال است، و اشفاق به معناى نوعى
ترس است. راغب مىگويد: اشفاق عنايتى است كه با خوف آميخته باشد، چون مشفق كسى را
گويند كه مشفق عليه را دوست مىدارد، و مىترسد بلايى به سر او آيد، اين حالت را
كه مىترسد محبوبش در معرض آسيبى واقع شود اشفاق گويند، و در قرآن فرموده:(وَ هُمْ مِنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ). و اين كلمه هر جا با
حرف من متعدى شود، معناى ترس در آن روشنتر مىشود، و چون با
حرف فى متعدى شود، معناى عنايت در آن روشنتر مىشود، و از هر دو
نمونهاش در قرآن هست، اولى مانند آيهاى كه گذشت، و آيه(مُشْفِقُونَ مِنْها). و دومى مانند(إِنَّا كُنَّا قَبْلُ فِي أَهْلِنا مُشْفِقِينَ)[2].