نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 522
مشغول به
خودش است، نه مىفهمد چه مىگويد و نه مىفهمد اطرافيانش در بارهاش چه مىگويند.
[معناى
اينكه فرمود: سكره موت به حق آمد]
و
اگر آمدن سكره موت را مقيد به قيد حق كرد، براى اين است كه اشاره كند
به اينكه مساله مرگ جزء قضاهاى حتمى است كه خداى تعالى در نظام عالم رانده، و از
خود مرگ غرض و منظور دارد، هم چنان كه از آيه(كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً
وَ إِلَيْنا تُرْجَعُونَ)[1] كه
تفسيرش در همان سوره گذشت- نيز اين معنا استفاده مىشود، چون مىفهماند منظور از
ميراندن همگى شما آزمايش شما است. و مردن عبارت است از انتقال از يك خانه به
خانهاى كه بعد از آن و ديوار به ديوار آن قرار دارد، و اين مرگ و انتقال حق است،
همانطور كه بعث و جنت و نار حق است. اين معنايى است كه از كلمه حق
مىفهميم ولى ديگران اقوالى ديگر دارند، كه فائدهاى در نقل آنها نيست.
و
جمله(ذلِكَ ما كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ) اشاره است
به اينكه انسان طبعا از مرگ كراهت دارد، چون خداى تعالى زندگى دنيا را به منظور
آزمايش او در نظرش زينت داده و خودش فرموده:
(إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ
أَحْسَنُ عَمَلًا وَ إِنَّا لَجاعِلُونَ ما عَلَيْها صَعِيداً جُرُزاً)[2].
(وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ ذلِكَ يَوْمُ الْوَعِيدِ) اين انتقال
دومى است كه مردگان را به عالم قيامت و جاودانه منتقل مىكند، هم چنان كه نفخه اول
مردم را مىميراند و به عالم برزخ مىبرد. و مراد از نفخ صور در اينجا يا نفخه دوم
است و يا مجموع هر دو نفخه است، و خواسته است از مطلق نفخه ياد كند.
و
مراد از روز وعيد، روز قيامت است كه خداى تعالى تهديدهايى را كه در دنيا به مجرمين
از بندگانش مىكرد، منجز مىسازد.
(وَ جاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِيدٌ) كلمه
سياقه كه مصدر سائق است، به معناى وادار كردن حيوان به راه رفتن
است، كه در اين صورت راننده در عقب حيوان قرار دارد، و حيوان را مىراند. به
عكس قيادت كه به معناى كشيدن حيوان از جلو است.
[2] ما زندگى زمينى را به وسيله آنچه كه در روى زمين است در نظر
شما زينت داده و دلفريبش كرديم تا شما را بيازماييم كه كدام يك بهتر عمل مىكنيد و
ما به زودى همين زينتها را از نظرتان مىاندازيم آن چنان كه خاك خشك در نظرتان
بىجلوه است. سوره كهف، آيه 7 و 8.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 522