نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 485
و انسان كه
از روز ازل به حكم ضرورت، اجتماع تشكيل داد، براى اين تشكيل داد كه يك زندگى
اجتماعى داشته باشد، و در اجتماع داراى منزلتى شايسته و صالح باشد، منزلتى كه به
خاطر آن ديگران با او بياميزند، و او با ديگران بياميزد، او از خير ديگران
بهرهمند، و ديگران از خير او برخوردار شوند. و غيبت عامل مؤثرى است براى اينكه او
را از اين منزلت ساقط كند و اين هويت را از او بگيرد. در آغاز يك فرد را از عدد
مجتمع صالح كم كند، و سپس فرد دوم و سوم را، تا آنجا كه در اثر شيوع غيبت تمامى
افراد جامعه از صلاحيت زندگى اجتماعى ساقط شوند، و صلاح جامعه به فساد مبدل گردد،
و آن وقت ديگر افراد جامعه با هم انس نگيرند، و از يكديگر ايمن نباشند، و به
يكديگر اعتماد نكنند، آن وقت است كه دواء كه همان تشكيل جامعه از روز نخست بود، به
صورت دردى بى دواء درمىآيد.
پس
غيبت در حقيقت ابطال هويت و شخصيت اجتماعى افرادى است كه خودشان از جريان اطلاعى
ندارند و خبر ندارند كه دنبال سرشان چه چيزهايى مىگويند، و اگر خبر داشته باشند و
از خطرى كه اين كار برايشان دارد اطلاع داشته باشند از آن احتراز مىجويند و
نمىگذارند پردهاى را كه خدا بر روى عيوبشان انداخته به دست ديگران پاره شود، چون
خداى سبحان اين پردهپوشيها را بدين منظور كرده كه حكم فطرى بشر اجراء گردد، يعنى
اينكه فطرت بشر او را وامىداشت تا به زندگى اجتماعى تن در دهد، اين غرض حاصل
بشود، و افراد بشر دور هم جمع شوند، با يكديگر تعاون و معاضدت داشته باشند، و گر نه
اگر اين پردهپوشى خداى تعالى نبود، با در نظر گرفتن اينكه هيچ انسانى منزه از
تمامى عيوب نيست، هرگز اجتماعى تشكيل نمىشد.
و
جمله(أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ
مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ) در ضمن مثالى به همين حقيقت اشاره
مىكند. در اين جمله نخست استفهام انكارى به كار برده، و حب منفى را به
أحد يعنى يكى از مسلمانان نسبت داده، و نه به بعضى از مسلمانان، يعنى
نفرموده: أ يحب بعضكم و يا تعبيرى ديگر تا مشمول نفى واضحتر شود. و
باز به همين منظور نفى مذكور را با جمله كرهتموه تاكيد فرمود، و با اينكه
مىتوانست همين كراهت را به احد نسبت داده بفرمايد فكرهه .
و
حاصل معناى آيه اين است كه: غيبت كردن مؤمن به منزله آن است كه يك انسانى گوشت
برادر خود را در حالى كه او مرده است بخورد. حال چرا فرمود گوشت برادرش؟ براى
اينكه مؤمن برادر او است، چون از افراد جامعه اسلامى است كه از مؤمنين تشكيل
يافته، و خداى تعالى فرموده:(إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ
إِخْوَةٌ). و چرا او را مرده خواند؟ براى اينكه
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 485