نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 444
بعد از آنكه
يهوديان بر اين صلحنامه تن در دادند، پيشنهاد كردند كه اموال خيبر را به ما واگذار
كه ما به اداره آن واردتر هستيم تا شما، و عوائد آن بين ما و شما به نصف تقسيم
شود. رسول خدا 6 هم پذيرفت به اين شرط كه هر وقت خواستيم شما را بيرون كنيم اين
حق را داشته باشيم. اهل فدك هم به همين قسم مصالحه كردند، در نتيجه اموال خيبر بين
مسلمانان تقسيم شد، چون با جنگ فتح شده بود، ولى املاك فدك خالص براى رسول خدا 6
شد، براى اينكه مسلمانان در آنجا جنگى نكرده بودند.
[آوردن
گوسفند مسموم يك يهوديه براى رسول اللَّه 6]
بعد
از آنكه رسول خدا 6 آرامشى يافت زينب دختر حارث همسر سلام بن مشكم و برادرزاده
مرحب گوسفندى بريان براى رسول خدا 6 هديه فرستاد، قبلا پرسيده بود كه آن جناب از
كدام يك از اجزاى گوسفند بيشتر خوشش مىآيد؟ گفته بودند از پاچه گوسفند، و بدين
جهت از سمى كه در همه جاى گوسفند ريخته بود، در پاچه آن بيشتر ريخت، و آن گاه آن
را براى رسول خدا 6 آورد، و جلو آن حضرت گذاشت. رسول خدا 6 پاچه گوسفند را
گرفت و كمى از آن در دهان خود گذاشت، و بشر بن براء ابن معرور هم كه نزد آن جناب
بود، استخوانى را برداشت تا آن را بليسد، رسول خدا 6 فرمود از خوردن اين غذا دست
بكشيد كه شانه گوسفند به من خبر داد كه اين طعام مسموم است. آن گاه زينب را صدا
زدند، و او اعتراف كرد، پرسيد: چرا چنين كردى؟ گفت براى اينكه مىدانى چه بر سر
قوم من آمد؟ پيش خود فكر كردم اگر اين مرد پيغمبر باشد، از ناحيه غيب آگاهش
مىكنند، و اگر پادشاهى باشد داغ دلم را از او گرفتهام، رسول خدا 6 از جرم او
گذشت، و بشر بن براء با همان يك لقمهاى كه خورده بود درگذشت.
مىگويد:
در مرضى كه رسول خدا 6 به آن مرض از دنيا رفت مادر بشر بن براء وارد شد بر رسول
خدا 6 تا از آن جناب عيادت كند، رسول خدا 6 فرمود: اى ام بشر آن لقمهاى كه من
با پسرت در خيبر خورديم! مدام اثرش به من برمىگردد و اينك نزديك است رگ قلب مرا
قطع كند. و مسلمانان معتقدند كه رسول خدا 6 با اينكه خداى تعالى او را به نبوت
گرامى داشته بود به شهادت از دنيا رفت[1].