نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 432
هم گفتهاند
متعلق است به جمله(لَعَذَّبْنَا). و بعضى[1]
آن را متعلق دانستهاند به جمله اذكر تقديرى. و كلمه جعل
به معناى القاء است، و فاعل اين القاء(الَّذِينَ كَفَرُوا)
است. و كلمه حمية مفعول آن، و(حَمِيَّةَ الْجاهِلِيَّةِ) بيان حميت اولى است، و صفت جاهلية
در جاى موصوف خود نشسته، و تقدير حمية ملة الجاهلية است.
و
اگر كلمه جعل به معناى قرار دادن باشد مفعول دومش بايد مقدر باشد، و
تقدير كلام به ياد آر آن زمان كه كفار حميت را در دل خود راسخ كردند
مىباشد. و اگر در جمله(إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا) با
اينكه اسم(الَّذِينَ كَفَرُوا) چند كلمه
قبل برده شده بود، و مىتوانست در جمله مورد بحث بفرمايد اذ جعلوا
مجددا كلمه(الَّذِينَ كَفَرُوا) را تكرار
كرد، براى اين بود كه به علت حكم اشاره كرده باشد، (و خواسته بفرمايد: علت فوران
حميت كفار كفرشان بود).
و
معناى آيه اين است كه: ايشان كسانى هستند كه كفر ورزيدند، و شما را از خانه خدا
جلوگير شدند، و دلهاى خود را به خاطر كفرشان پر از خشم كردند.
(فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ)-
اين جمله تفريع و نتيجهگيرى از جمله(جَعَلَ الَّذِينَ
كَفَرُوا) است، و خود نوعى از مقابله را مىفهماند، كانه فرموده: آنان حميت در
دل راه دادند، خدا هم در مقابل سكينت را بر رسول و بر مؤمنين نازل كرد، و در نتيجه
آرامش دل يافتند، و خشم و شجاعت دشمن سستشان نكرد، و بر عكس از خود سكينت و وقار
نشان دادند، بدون اينكه دچار جهالتى شوند.
[مقصود
از(كَلِمَةَ التَّقْوى) و اينكه
مؤمنين احق به آن و اهل آن هستند]
(وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوى)- يعنى تقوى را ملازم آنان
كرد، به طورى كه از آنان جدا نشود. و اين كلمه تقوى به طورى كه به نظر بسيارى از
مفسرين[2] رسيده
همان كلمه توحيد است. ولى بعضى[3] گفتهاند:
مراد از آن ثبات بر عهد، و وفاى به ميثاق است. بعضى[4]
گفتهاند:
همان
سكينت است. و بعضى[5] گفتهاند
آن بلى است كه در روز أ لست گفتند. و اين از همه وجوه
سخفيفتر است.
و
اما از نظر ما بعيد نيست كه مراد از آن، روح ايمان باشد كه همواره آدمى را امر به
تقوى مىكند. و خداى تعالى در آيه(أُولئِكَ كَتَبَ فِي
قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ)[6] از