نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 389
مراسم
عبوديت خود و الوهيت خدا بر مىآيد، چنين كسى مؤمن است، اما اگر علم مزبور را
دارد، ولى التزام به آن را ندارد، و علمى كه علمش را بروز دهد و از عبوديتش خبر
دهد ندارد چنين كسى عالم هست و مؤمن نيست.
و
از اينجا بطلان گفتار بعضى[1] كه ايمان
را صرف علم دانستهاند، روشن مىشود به همان دليلى كه گذشت. و نيز بطلان گفتار
بعضى[2] كه
گفتهاند: ايمان همان عمل است، چون عمل با نفاق هم جمع مىشود، و ما مىبينيم
منافقين كه حق برايشان ظهورى علمى يافته، عمل هم مىكنند، اما در عين حال ايمان
ندارند.
و
چون ايمان عبارت شد از علم به چيزى به التزام به مقتضاى آن، به طورى كه آثار آن
علم در عمل هويدا شود، و نيز از آنجايى كه علم و التزام هر دو از امورى است كه شدت
و ضعف و زيادت و نقصان مىپذيرد، ايمان هم كه از آن دو تاليف شده قابل زيادت و
نقصان و شدت و ضعف است، پس اختلاف مراتب و تفاوت درجات آن از ضرورياتى است كه به
هيچ وجه نبايد در آن ترديد كرد.
اين
آن حقيقتى است كه اكثر علماء آن را پذيرفتهاند، و حق هم همين است، دليل نقلى هم
همان را مىگويد، مانند آيه مورد بحث كه مىفرمايد:(لِيَزْدادُوا إِيماناً مَعَ إِيمانِهِمْ) و آياتى
ديگر. و نيز احاديثى كه از ائمه اهل بيت (ع) وارد شده، و از مراتب ايمان خبر
مىدهد[3].
[سخن
كسانى كه گفتهاند: ايمان شدت و ضعف نمىپذيرد و عمل ربطى به ايمان ندارد و بيان
ضعف و بىپايگى اين سخن]
ولى
در مقابل اين اكثريت عدهاى هستند- مانند ابو حنيفه و امام الحرمين و غير آن دو-
كه معتقدند ايمان شدت و ضعف نمىپذيرد و استدلال كردهاند به اينكه ايمان نام آن
تصديقى است كه به حد جزم و قطع رسيده باشد و جزم و قطع كم و زياد بردار نيست، و
صاحب چنين تصديقى اگر اطاعت كند، و يا گناهان را ضميمه تصديقش سازد، تصديقش تغيير
نمىكند[4].
آن
گاه آياتى كه خلاف گفته آنان را مىرساند تاويل كرده گفتهاند: منظور از زيادى و
كمى ايمان زيادى و كمى عددى است، چون ايمان در هر لحظه تجديد مىشود، و در مثل
پيامبر ايمانهايش پشت سر هم است، و آن جناب حتى يك لحظه هم از برخورد با ايمانى نو
فارغ نيست، به خلاف ديگران كه ممكن است بين دو ايمانشان فترتهاى كم و زيادى فاصله
شود.