responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 18  صفحه : 360

نمى‌شود، مگر با نوعى مسامحه كه آن هم لايق به كلام خداى تعالى نيست. پس آيه مورد بحث نظير آيه‌(أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً)[1] است كه در باره طائفه‌اى از مؤمنين مى‌فرمايد وقتى جهاد بر آنان واجب شد، مانند ساير مردم يا بيشتر بترس افتادند.

و معناى جمله‌(الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ) محتضرى است كه در سكرات مرگ قرار گرفته. و كلمه غشيه و غشاوة به معناى پوشاندن و پيچيدن چيزى در لفافه است، و چون با صيغه مجهول گفته مى‌شود غشى على فلان ، معنايش اين است كه فلانى در اثر عارضه‌اى فهمش از كار افتاد. و( نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ‌) نگاهى است كه محتضر به تو مى‌افكند بدون اينكه پلك را بهم زند.

در جمله‌(فَأَوْلى‌ لَهُمْ) احتمال دارد خبرى باشد از مبتدايى محذوف كه تقدير آن اولى لهم ذلك است، يعنى سزاوارشان اين است كه اينطور نظر كنند، يعنى به حالت احتضار درآمده بميرند. و از اصمعى‌[2] نقل شده كه گفته: اولى لك كلمه تهديد است، و معنايش به فارسى شر، يقه‌ات را گرفت مى‌باشد و اين آيه نظير آيه شريفه‌(أَوْلى‌ لَكَ فَأَوْلى‌ ثُمَّ أَوْلى‌ لَكَ فَأَوْلى‌)[3] است.

و معناى آيه اين است كه: آنهايى كه ايمان آوردند، مى‌گويند: چرا سوره‌اى نازل نشد، ليكن وقتى سوره‌اى محكم و بدون شبهه نازل شد و در آن مامور به قتال و جهاد شدند، مى‌بينى افراد ضعيف الايمان از ايشان را كه از شدت ترس به تو نظرى مى‌افكنند كه محتضر به اطرافيان خود مى‌افكند و سزاوارشان هم همين است.

[معناى آيه:(طاعَةٌ وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ ...) كه در باره مؤمنان مريض القلبى است كه از عمل به وظيفه قتال و جهاد سرباز مى‌زدند]

(طاعَةٌ وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ فَإِذا عَزَمَ الْأَمْرُ فَلَوْ صَدَقُوا اللَّهَ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ) جمله‌(عَزَمَ الْأَمْرُ) به اين معنا است كه مساله جدى و منجز شد و جمله‌(طاعَةٌ وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ) گويا خبرى است براى مبتدايى محذوف، كه تقدير آن أمرنا طاعة ... و يا امرهم طاعة ... و يا شانهم طاعة ... و يا ايمانهم بنا طاعة ... است، يعنى ايمان آنان به ما، طاعتى است كه بر آن با ما پيمان بستند و قولى معروف و غير منكر است كه گفتند، و آن اين بود كه اظهار سمع و طاعت كردند. هم چنان كه خداى تعالى در جاى ديگر از ايشان‌


[1] سوره نساء، آيه 77.

[2] تفسير مجمع البيان، ج 9، ص 103.

[3] سوره قيامت، آيه 34 و 35.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 18  صفحه : 360
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست