نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 357
است براى جمله(طَبَعَ اللَّهُ ...) منافاتى ندارد.
(فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ
أَشْراطُها ...) نظر كه مصدر ينظرون است
به معناى انتظار است. و كلمه أشراط جمع شرط به معناى
علامت است. و اصل در معناى شرط همان توقف است، چيزى كه هست از آنجايى كه وجود شرط
علامت وجود مشروط است، كلمه مزبور را در معناى علامت نيز استعمال مىكنند،
پس اشراط قيامت به معناى علامتهاى آنست.
و
چون سياق آيه سياق تهكم است، بايد گفت كانه مردم در موقفى ايستادهاند كه يا از حق
پيروى مىكنند و عاقبت به خير مىگردند، و يا منتظر قيامت هستند و به هيچ وظيفهاى
عمل نمىكنند تا اين كه مشرف بر آن مىشوند آن گاه يقين به وقوعش پيدا نموده و
متذكر مىشوند و ايمان آورده پيرو حق مىگردند. اما امروز گوششان بدهكار پيروى حق
نيست و با هيچ محبت و موعظه و يا عبرتى خاضع نمىشوند. اما تذكرى كه بعد از وقوع
قيامت برايشان دست مىدهد، هيچ سودى به حالشان ندارد، چون قيامت بدون اطلاع قبلى
مىآيد. وقتى علامتهاى آن پيدا مىشود ديگر مهلتشان نمىدهد كه به دنبال آن تذكر
و خضوع و ايمان، دست به عملى صالح زنند تا تذكرشان مايه سعادتشان شود. و وقتى
قيامت برپا شود ديگر وقت عمل باقى نمانده، چون آن روز، روز جزاء است، نه روز عمل،
هم چنان كه قرآن فرموده:
[مقصود
از اشراط علامات قيامت و اينكه فرمود: علامتهاى قيامت آمده است]
علاوه
بر اين، اشراط و علامتهاى قيامت آمده و محقق شده. و شايد مراد از علامتهاى آن،
خلقت انسان و دو نوع بودن آن- نوعى صلحاء و نوعى مفسدين، نوعى متقيان و نوعى فجار-
باشد كه خود همين، قيامتى مىخواهد تا بين اين دو نوع جدايى بيندازد. يكى هم مرگ
است كه آن نيز از اشراط وقوع قيامت است. بعضى[2]
از مفسرين گفتهاند: منظور از اينكه فرموده علامتهاى قيامت آمده ظهور رسول خدا 6
است كه آخرين انبياء است و در عهد او، شق القمر كه يكى از علامتها است صورت گرفت،
و يكى نزول قرآن است كه آخرين كتب آسمانى است.
اين
آن معنايى است كه تدبر در آيه به دست مىدهد و به طورى كه ملاحظه مىكنيد در عين
اينكه جنبه اتمام حجت دارد حجتى برهانى نيز هست.
[1] روزى كه انسان متذكر مىشود، و ديگر چه جاى تذكر است،
مىگويد: اى كاش براى زندگيم چيزى از پيش مىفرستادم. سوره فجر، آيه 23 و 24.