نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 535
سوره متعرض
آن مىشود.
(وَ ما كانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ...)-
كلمه آيت هر چند اعم از معجزهاى است كه يك پيامبر براى تاييد رسالت
خود مىآورد بلاهايى كه خدا به منظور نصرت دادن به حق و داورى عملى بين هر پيامبر
و امتش مىفرستد و ليكن در آيه مورد بحث- به طورى كه از سياق استفاده كردهايم-
منظور قسم دوم است.
(فَإِذا جاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِيَ بِالْحَقِّ وَ خَسِرَ هُنالِكَ
الْمُبْطِلُونَ)- يعنى و چون امر خدا به عذاب صادر شود، به حق
داورى مىشود، يعنى حق را غالب و باطل را رسوا مىكند و در اين هنگام است كه
افرادى كه به باطل تمسك مىكردهاند زيانكار مىشوند، هم در دنيا و هم در آخرت،
اما در دنيا دچار هلاكت مىگردند، و اما در آخرت به عذاب دائم مبتلا مىشوند.
بعضى[1]
از مفسرين به اين آيه شريفه استدلال كردهاند بر اينكه: بعضى از پيغمبران بودهاند
كه داستانشان در قرآن نيامده. و ليكن اين استدلال درست نيست، زيرا آيه شريفه در
مكه نازل شده و بيش از اين دلالت ندارد كه تا اين تاريخ، سرگذشت بعضى از انبيا را
برايت شرح ندادهايم، ولى در سوره نساء كه بعد از سوره مورد بحث و در مدينه نازل
شده، مىفرمايد:
(وَ رُسُلًا قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَ رُسُلًا لَمْ نَقْصُصْهُمْ
عَلَيْكَ)[2]
يعنى سرگذشت پيغمبرانى را قبلا برايت گفتيم و بعضى ديگر را نگفتيم، و به همين جهت
مىبينيم در سورههايى كه بعد از سوره نساء نازل شده، نام هيچ يك از انبيايى كه
نامشان در قرآن آمده برده نشده (و خلاصه اينكه آيه مورد بحث دلالتى بر اين مدعا
ندارد، ولى آيه سوره نساء اين دلالت را دارد).
و
در مجمع البيان است كه از على (ع) روايت شده كه فرمود: خداى تعالى پيغمبرى سياه
چهره مبعوث كرد و داستان او را در قرآن براى ما بيان نفرمود[3].
و
نيز الدر المنثور، نظير اين معنا را از تفسير أوسط طبرانى، و از ابن مردويه، از آن
جناب روايت كرده[4].