نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 483
در هم
پيچيده مىگردد و عرش خدا براى مردم هويدا مىشود، آن روز براى همه روشن مىشود كه
تنها حاكم بر هر چيز او بوده و ملكى جز ملك او نيست، در چنين روزى او در بين مردم
حكم مىكند.
پس
مراد از درجات بنا بر اين بيان، درجاتى است كه از آنجا به سوى عرش خدا
بالا مىروند و آن وقت جمله(رَفِيعُ الدَّرَجاتِ ذُو
الْعَرْشِ) كنايه استعارى است از بلندى عرش ملك خدا، از افق خلق و غايب بودن آن
از خلق قبل از قيامت، آنهم غايب بودن به درجاتى بس رفيع و مسافتى بس دور.
(يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ)
اين جمله اشاره دارد به امر رسالت كه يكى از شؤون آن انذار است. و اگر روح را به
قيد من امره مقيد كرد، براى اين است كه دلالت كند بر اينكه مراد
از روح همان روحى است كه در آيه(قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي)[1]
آمده، و همان روحى است كه در آيه(يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ
بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا)[2]،
بدان اشاره فرموده.
در
نتيجه مراد از القاى روح بر هر كس كه خدا بخواهد نازل كردن آن با
ملائكه وحى است بر آن كس. و مراد از جمله(مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ)
رسولانى هستند كه خدا ايشان را براى رسالت خود برگزيده. و در معناى روح القاء شده
بر نبى اقوال ديگرى هست، كه قابل اعتنا نيستند.
(لِيُنْذِرَ يَوْمَ التَّلاقِ)- منظور از يوم التلاق
روز قيامت است. و بدين جهت آن را به اين نام ناميده كه در آن روز خلايق يكديگر را
ملاقات مىكنند، و يا خالق و مخلوق بهم بر مىخورند، و يا اهل آسمان و زمين با هم
تلاقى مىكنند، و يا ظالم و مظلوم به يكديگر مىرسند، و يا در آن روز هر كسى به
عمل خود مىرسد- البته براى هر يك از اين وجوه قائلى هست-.
و
ممكن است قول دوم را يعنى تلاقى خالق و مخلوق را به مضمونى كه مكرر در قرآن آمده
تاييد كرد و آن مضمون عبارت از همين است كه روز قيامت مردم پروردگار خود را
مىبينند. يكى از آيات كه اين مضمون را خاطر نشان مىسازد آيه(بِلِقاءِ رَبِّهِمْ لَكافِرُونَ)[3].