نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 412
حكم كند و
حكمش هم نافذ است.
(وَ لَوْ أَنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ
لَافْتَدَوْا بِهِ مِنْ سُوءِ الْعَذابِ يَوْمَ الْقِيامَةِ ...)
مراد از(لِلَّذِينَ ظَلَمُوا) كسانى است
كه در دنيا ظلم كردند، بنا بر اين فعل ظلموا در اينجا مفاد وصف را
افاده مىكند و مراد منكرين معادند، هم چنان كه در جاى ديگر فرموده:
و
معناى آيه اين است كه: اگر ظالمين كه منكر معادند دو برابر آنچه در زمين از اموال
و ذخائر و گنجينهها است، مىداشتند، همانا همه آن را مىدهند تا از سوء عذاب
برهند.
[وصف
عذابى كه ظالمان (منكران معاد) در قيامت مىبينند]
(وَ بَدا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ ما لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ)-
كلمه بدا فعل ماضى از مصدر بداء و بدو است كه
به معناى ظهور است. و كلمه يحتسبون از مصدر حساب و
حسبان است كه به معناى شمردن است. و احتساب به اين معنا است كه
انسان بنا بگذارد چيزى را مورد اعتنا قرار داده، آن را چيزى بشمارد و بپندارد، و
بسيار مىشود كه حسبان و احتساب به معناى ظن و پندار
استعمال مىشود، هم چنان كه بعضى[2] گفتهاند
در جمله(ما لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ) به
همين معنا استعمال شده است، يعنى در قيامت چيزهايى برايشان هويدا مىشود كه خيالش
را هم نمىكردند.
ليكن
راغب ميان حسبان و ظن فرق گذاشته، چون مىگويد:
حسبان اين است كه به يكى از دو نقيض مثلا آمدن و نيامدن مسافر حكم كند و در
ذهن ترجيح دهد كه او مىآيد بدون اينكه اصلا به احتمال نيامدن توجهى داشته باشد،
ولى نسبت به آمدن او در معرض آن باشد كه دچار شك شود، ظن هم قريب به
همين معنا است. و ليكن با اين تفاوت كه صاحب ظن ، هم احتمال آمدن وى را
مىدهد و هم احتمال نيامدن، ولى احتمال آمدن در نظرش قوىتر است[3].
و
مقتضاى سياق آيه اين است كه: مراد اين باشد كه اعلام بدارد: مشركين به زودى در روز
قيامت به امورى برخواهند خورد كه وضع آن امور ما فوق تصورشان و بزرگتر و
[1] به درستى كه لعنت خدا شامل ستمگران است، همانهايى كه از راه
خدا جلوگيرى مىكنند و آن را كج و معوج مىخواهند و به آخرت كفر مىورزند. سوره
اعراف، آيه 44- 45.