نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 328
مشاهده
نعمتهاى عظيمى كه خدا به وى ارزانى داشته، او را خدا نخوانند.
و
نيز براى اين بود كه مردم از ديدن وضع او استدلال كنند بر اينكه ثوابهاى خدايى دو
نوع است، چون خداوند بعضى را به خاطر استحقاقشان ثواب مىدهد، و بعضى ديگر را بدون
استحقاق به نعمتهايى اختصاص مىدهد.
و
نيز از ديدن وضع او عبرت گرفته، ديگر هيچ ضعيف و فقير و مريضى را به خاطر ضعف و
فقر و مرضش تحقير نكنند، چون ممكن است خدا فرجى در كار آنان داده، ضعيف را قوى، و
فقير را توانگر، و مريض را بهبودى دهد.
و
نيز بدانند كه اين خداست كه هر كس را بخواهد مريض مىكند، هر چند كه پيغمبرش باشد،
و هر كه را بخواهد شفا مىدهد به هر جور و به هر سببى كه بخواهد، و نيز همين صحنه
را مايه عبرت كسانى قرار مىدهد، كه باز مشيتش به عبرتگيرى آنان تعلق گرفته باشد،
هم چنان كه همين صحنه را مايه شقاوت كسى قرار مىدهد كه خود خواسته باشد و مايه
سعادت كسى قرار مىدهد كه خود اراه كرده باشد، و در عين حال او در همه اين مشيتها
عادل در قضا، و حكم در افعالش است. و با بندگانش هيچ عملى نمىكند مگر آن كه
صالحتر به حال آنان باشد و بندگانش هر نيرو و قوتى كه داشته باشند از او
دارند [1].
و
در تفسير قمى در ذيل جمله(وَ وَهَبْنا لَهُ أَهْلَهُ
وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ ...) آمده كه خداى تعالى آن افرادى را هم
كه از اهل خانه ايوب قبل از ايام بلاء مرده بودند به وى برگردانيد، و نيز آن
افرادى را كه بعد از دوران بلاء مرده بودند همه را زنده كرد و با ايوب زندگى
كردند.
و
وقتى از ايوب بعد از عافيت يافتنش پرسيدند: از انواع بلاها كه بدان مبتلا شدى
كداميك بر تو شديدتر بود؟ فرمود: شماتت دشمنان [2].
و
در تفسير مجمع البيان در ذيل جمله(أَنِّي مَسَّنِيَ
الشَّيْطانُ ...) گفته: بعضىها گفتهاند دخالت شيطان در كار ايوب
بدين قرار بود، كه وقتى مرض او شدت يافت بطورى كه مردم از او دورى كردند، شيطان در
دل آنان وسوسه كرد كه آن جناب را پليد پنداشته، و از او بدشان بيايد، و نيز به
دلهايشان انداخت كه او را از شهر و از بين خود بيرون كنند، و حتى اجازه آن ندهند
كه همسرش كه يگانه پرستار او بود، بر آنان درآيد، و ايوب از اين بابت سخت متاذى
شد، به طورى كه در مناجاتش هيچ شكوهاى از دردها كه خدا بر او مسلط كرده بود نكرد.
بلكه تنها از شيطنت شيطان شكوه كرد كه او را از نظر مردم انداخت.