نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 291
براى
جمله نبؤا الخصم و حاصل معنا اين است كه: اين قوم داخل شدند بر داوود،
در حالى كه آن جناب در محرابش بود، و اين قوم از راه معمولى و عادى بر او وارد
نشدند، بلكه از ديوار محراب بالا رفتند، و از آنجا بر وى درآمدند، و به همين جهت
داوود از ورود ايشان به فزع و وحشت درآمد، چون ديد آنان بدون اجازه و از راه غير
عادى وارد شدند.
(فَفَزِعَ مِنْهُمْ)- راغب مىگويد كلمه فزع به معناى
انقباض و نفرتى است كه در اثر برخورد با منظرهاى هولناك به آدمى دست مىدهد، و
اين خود از جنس جزع است، و فرقش با ترس اين است كه نمىگويند: فزعت من
اللَّه ولى گفته مىشود خفت منه [1].
[معناى
خشيت ، خوف و فزع و توضيحى در باره فزع داوود 7 در ماجراى مراجعه دو خصم نزد او براى داورى]
و
قبلا هم گفتيم كه خشيت عبارت است از تاثر قلب، تاثرى كه به دنبالش
اضطراب و نگرانى باشد، و اين خود يكى از رذايل اخلاقى و مذموم است، مگر در مورد
خداى تعالى كه خشيت از او از فضايل است، و به همين جهت است كه انبياء (ع) به جز از
خدا از كس ديگرى خشيت ندارند. و خداى تعالى در بارهشان فرموده:(وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ)[2].
ولى
كلمه خوف به معناى تاثر از ناملايمات در مقام عمل است، يعنى به معناى
آن جنب و جوشى است كه شخص ترسيده براى دفع شر انجام مىدهد، به خلاف
خشيت كه گفتيم تاثر در مقام ادراك است، بنا بر اين خوف بالذات رذيله و مذموم
نيست، بلكه در مواردى جزو اعمال نيك شمرده مىشود، هم چنان كه خداى تعالى در خطابش
به رسول گرامىاش فرموده:(وَ إِمَّا تَخافَنَّ مِنْ
قَوْمٍ خِيانَةً)[3].
و
چون فزع عبارت است از انقباض و نفرتى كه از منظرهاى مخوف در دل حاصل
مىشود، قهرا امرى خواهد بود كه به مقام عمل برگشت مىكند، نه به ادراك، پس بالذات
از رذايل نيست، بلكه فضيلتى است مربوط به مواردى كه مكروه و ناملايمى در شرف پيش
آمدن است، و دارندگان اين فضيلت آن مكروه را دفع مىكنند. پس اگر در آيه شريفه
نسبت فزع به داوود (ع) داده، براى او نقصى نيست تا بگويى آن جناب از انبيا بوده كه
جز از خدا خشيت ندارند.