نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 202
و به خاطر
همين معنا بود كه دنبال جمله(بَلْ كُنْتُمْ قَوْماً طاغِينَ)
از قول آنان فرمود:
(فَحَقَّ عَلَيْنا قَوْلُ رَبِّنا إِنَّا لَذائِقُونَ) يعنى ما
عذاب را حتما خواهيم چشيد.
سپس
گفتند:(فَأَغْوَيْناكُمْ إِنَّا كُنَّا غاوِينَ)
اين سخن از آنجا كه متفرع بر ثبوت عذاب و آخرين سبب هلاكت آنان است، حرف
فا بر سرش آورد تا بفهماند طغيان، نخست گمراهى مىآورد و سپس آتش دوزخ را،
هم چنان كه در آيه(إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ
سُلْطانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ
لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ)[1] كه
خطاب خداى تعالى به ابليس است، اثر پيروى ابليس، اول گمراهى آورده، و سپس جهنم را.
پس
گويا فرموده: پس از آنكه متصف به طغيان شديد، گمراهى گريبانتان را بگرفت، و هر چند
اين گمراهى به دست ما گريبان شما را گرفت، و ليكن ما شما را مجبور به آن نكرديم،
بلكه خود شما ما را پيروى كرديد و در اثر اتصالتان به ما گمراهى ما هم به شما
سرايت كرد، و اين طغيان طبيعى است كه گمراه جز گمراهى از او ترشح نمىكند و اين
مثلى است معروف كه از كوزه همان برون تراود كه در اوست .
و
كوتاه سخن اينكه: شما مجبور نبوديد، و اختيار از شما سلب نشده بود، بلكه از همان
اولين قدمى كه به سوى هلاكت برداشتيد، تا به آخر كه در هلاكت افتاديد، همه جا
اختيار داشتيد.
[تابع
و متبوع در عذاب مشتركند]
(
فَإِنَّهُمْ يَوْمَئِذٍ فِي الْعَذابِ مُشْتَرِكُونَ) ...(يَسْتَكْبِرُونَ ) ضمير جمع در كلمه فانهم به تابعين و
متبوعين هر دو برمىگردد، مىفرمايد: هر دو در عذاب شريكند، براى اينكه در ظلم
شركت داشتند و يكديگر را بر جرم كمك مىكردند، و هيچ يك بر ديگرى مزيت نداشتند.
بعضى[2]
از مفسرين چنين اظهار نظر كردهاند كه: گمراه كنندگان عذاب بيشترى دارند، براى
اينكه هم كيفر و وزر گناه خود را حمل مىكنند و هم كيفر و وزر كسانى را كه گمراه
كردند، و صرف اينكه در اين آيه فرموده هر دو طايفه با هم شريكند، دليل بر آن
نمىشود كه كيفر هر دو مساوى باشد.
پس
حق مطلب اين است كه: آيات مورد بحث تنها در اين مقامند كه بفرمايند: اين دو طايفه
در ظلم و جرم و عذابى كه از ناحيه ظلم و جرم به ايشان مىرسد سهيم و شريكند،
[1] به درستى كه تو بر بندگان من تسلطى ندارى مگر آن كسى از
گمراهان كه پيروى تو كند و به درستى كه جهنم وعدهگاه همه ايشان است. سوره حجر،
آيه 42 و 43.