responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 17  صفحه : 120

احضارشان كرد، و پرسيد: شما كى هستيد؟ گفتند: ما فرستادگان عيسى (ع) هستيم، آمده‌ايم تو را از پرستش بت‌ها كه نه مى‌شنوند و نه مى‌بينند، به پرستش كسى دعوت كنيم كه هم مى‌شنود و هم مى‌بيند. شاه پرسيد: مگر ما به غير از اين بت‌ها خدا هم داريم؟

گفتند: بله، كسى كه تو را و خدايان تو را ايجاد كرده. شاه در پاسخ گفت: باشيد تا در امر شما فكر كنم. پس مردم آن دو رسول را در بازار دستگير نموده و كتك زدند[1].

صاحب مجمع البيان، سپس از وهب بن منبه نقل مى‌كند كه گفته: عيسى (ع) اين دو رسول را به انطاكيه فرستاد. رسولان به انطاكيه رفتند، و به حضور شاه نرفتند و اقامتشان در آن شهر به طول انجاميد تا آنكه روزى شاه از دربار بيرون آمد، پس اين دو نفر تكبير و ذكر خدا گفتند. شاه سخت در خشم شد، و دستور داد آن دو رسول را به زندان برده و به هر يك صد تازيانه بزنند.

بعد از آنكه شاه رسولان را تكذيب كرد و تازيانه زد، عيسى (ع) شمعون صفا، بزرگ حواريين را فرستاد، تا به كار آن دو رسيدگى نموده ياريشان كند. شمعون به طور ناشناس وارد انطاكيه شد و با اطرافيان شاه معاشرت آغاز كرد، تا جايى كه سخت با وى مانوس شدند، و نزد شاه از او به خير و خوبى ياد كردند. شاه او را به حضور طلبيد و معاشرتش را پسنديد و با او مانوس گشته، مورد احترامش قرار داد.

آن گاه روزى شمعون به شاه گفت: من شنيده‌ام دو نفر را به جرم اينكه تو را به دين ديگرى غير از دينى كه دارى، دعوت كرده‌اند، زندانى كرده‌اى و شلاق زده‌اى، آيا هيچ سخن آن دو را گوش دادى ببينى چه مى‌گويند؟ شاه گفت: واقعش اين است كه خشم من نگذاشت كه به سخن آن دو گوش دهم، شمعون گفت: حال اگر شاه صلاح بداند خوب است آن دو را بخواهد تا از مطالب و خواسته‌هاى آن دو مطلع شويم.

شاه اين رأى را پسنديد، و آن دو رسول را به حضور طلبيد، شمعون (با اينكه آن دو را مى‌شناخت، و آن دو وى را مى‌شناختند، چون همگى از حواريين عيسى (ع) بودند، خود را به بيگانگى زد، و از آن دو) پرسيد: چه كسى شما را به اين شهر فرستاده؟ گفتند:

خدايى كه همه چيز را خلق كرده و شريكى برايش نيست.

شمعون پرسيد: اين خدايى كه مى‌گوييد شما را فرستاده چه معجزه‌اى به شما داده؟

گفتند: هر چه را كه تو بخواهى برايت انجام مى‌دهيم. شاه چون اين را شنيد دستور داد پسر


[1] مجمع البيان، ج 8، ص 419.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 17  صفحه : 120
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست