responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 16  صفحه : 446

نصر الحجارة من سفاهة رأيه‌

و نصرت رب محمد بصواب‌

فضربته و تركته متجدلا

كالجذع بين دكادك و رواب‌

و عففت عن اثوابه لو اننى‌

كنت المقطر بزنى أثوابى‌

يعنى او راه سفاهت پيمود، و به يارى بتهاى سنگى برخاست، و من راه صواب رفتم، و پروردگار محمد 6 را يارى كردم، در نتيجه با يك ضربت كارش را بساختم و جيفه‌اش را چون تنه درخت خرما در ميان پستى و بلنديها روى زمين گذاشتم و رفتم، و به جامه‌هاى جنگى‌اش طمع نكردم، و از آن چشم پوشيدم، با اينكه مى‌دانستم اگر او بر من دست مى‌يافت، و مرا مى‌كشت، جامه‌هاى مرا مى‌برد.

ابن اسحاق مى‌گويد: حنان بن قيس عرفه تيرى به سوى سعد بن معاذ انداخت، و بانگ زد: اين را بگير كه من فرستادم، و من ابن عرفه‌ام، تير، رگ اكحل (شاهرگ دست) سعد را پاره كرد، و سعد او را نفرين كرد، و گفت خدا رويت را با آتش آشنا سازد، و بار الها اگر از جنگ قريش چيزى باقى گذاشته‌اى، مرا هم باقى بدار، تا به جهادى قيام كنم، كه محبوب‌ترين جهاد در نظرم باشد، و خلاصه با مردمى كه پيامبر تو را اذيت كردند، و او را تكذيب نموده و از وطنش بيرون نمودند، آن طور كه دلم مى‌خواهد جنگ كنم، و اگر ديگر جنگى بين ما و ايشان باقى نگذاشته‌اى، همين بريده شدن رگ اكحلم را شهادت قرار ده، و مرا نميران، تا آنكه چشمم را از بنى قريظه روشن كنى.

[نيرنگى كه يكى از مؤمنان بعد از اجازه گرفتن از پيامبر 6 براى ايجاد تفرقه بين دشمنان به كار برد]

آن گاه مى‌گويد: نعيم بن مسعود اشجعى به خدمت رسول خدا 6 آمده عرضه داشت يا رسول اللَّه! من در حالى مسلمان شده‌ام كه هيچ يك از اقوام و آشنايانم از مسلمان شدنم خبر ندارند، حال هر دستورى مى‌فرمايى انجام دهم، و با لشكر دشمن به عنوان اينكه من نيز مشرك هستم نيرنگ بزنم، آن حضرت فرمود: از هر طريق بتوانى جلو پيشرفت كفار را بگيرى مى‌توانى، چون جنگ خدعه و نيرنگ است، و ممكن است يك نفر با نيرنگ كار يك لشكر كند.

نعيم بن مسعود بعد از اين كسب اجازه نزد بنى قريظه رفت، و به ايشان گفت: من دوست شمايم، و به خدا سوگند شما با قريش و غطفان فرق داريد، چون مدينه (يثرب) شهر شماست، و اموال و فرزندان و زنان شما در دست‌رس محمد 6 قرار دارد، و اما قريش و غطفان خانه و زندگى ايشان جاى ديگر است، آنها آمده‌اند و به شما وارد شده‌اند، اگر فرصتى به دست آورند، آن را غنيمت شمرده، و اگر فرصتى نيافتند، و شكست خوردند به شهر و ديار خود بر مى‌گردند، و شما را در زير چنگال دشمنتان تنها مى‌گذارند، و شما

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 16  صفحه : 446
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست