نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 16 صفحه : 422
منافقين گفتند:
زنان پسران ما را بر ما حرام مىكند، آن وقت خودش همسر پسرش زيد را مىگيرد، خداى
تعالى در پاسخ آنان فرمود:(
وَ ما جَعَلَ أَدْعِياءَكُمْ أَبْناءَكُمْ) ...(يَهْدِي
السَّبِيلَ )[1].
مؤلف:
سيوطى قريب به اين مضمون را با مختصرى اختلاف در الدر المنثور از ابن مردويه از
ابن عباس روايت كرده[2].
و
نيز در الدر المنثور است كه احمد و ابو داوود و ابن مردويه، از جابر روايت
كردهاند كه گفت: رسول خدا 6 مىفرمود: من اولاى به هر مؤمنم از خود او، پس هر
مردى از دنيا برود، و قرضى بگذارد، آن قرض به عهده من است، و هر كس بميرد و مالى
از خود بگذارد، از آن ورثه اوست[3].
مؤلف:
در اين معنا روايات ديگرى از طريق شيعه و اهل سنت رسيده.
[چند
روايت حاكى از اينكه پيامبر 6 فرمود هر كه را من
مولايم على 7 مولا است در ذيل جمله:(النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ)]
و
در همان كتاب است كه ابن ابى شيبه و احمد و نسايى، از بريده روايت كردهاند كه
گفت: من با على (ع) در جنگ يمن شركت داشتم، و از او جفايى ديدم، پس همين كه به
مدينه برگشته، شرفياب محضر رسول خدا 6 شدم، نزد آن جناب از على بدگويى كردم و
عيب گرفتم، ديدم كه رنگ آن جناب دگرگون شد، و فرمود: اى بريده مگر من اولى به
مؤمنين از خود آنان نيستم؟ عرض كردم: بله يا رسول اللَّه فرمود: پس هر كه من مولاى
اويم، على مولاى اوست[4].
و
در احتجاج از عبد اللَّه بن جعفر بن ابى طالب روايت كرده كه در ضمن حديثى طولانى
گفت: از رسول خدا شنيدم كه مىفرمود: من به مؤمنين اولى هستم از خود آنان، هر كس
من اولايم به او از خود او، تو اولى هستى به او از خودش، و اين سخن را خطاب به على
كه در خانه در مقابل حضرت بود فرمود[5].
مؤلف:
اين روايت را كافى هم به سند خود از جعفر از آن جناب نقل كرده، و احاديث در اين
معنا از طريق شيعه و سنى از حد شمار بيرون است[6].
و
در كافى به سند خود از حنان روايت كرده كه گفت: به امام صادق (ع)