نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 16 صفحه : 385
پس اگر
فرموده:(إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِينٍ)[1] و يا مىفرمايد:(وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ
طِينٍ)[2].
همه
دلالت دارد بر اينكه خلقت آدم با خلقت ساير افراد بشر و ساير جانداران فرق داشته
است.
[نظريات
و فرضيات مختلف در اين باره، از آن جمله فرضيه تطور انواع]
و
اما اينكه بعضى[3] گفتهاند:
مراد از آدم، آدم نوعى، يعنى جنس و طبيعت انسان خارجى است، كه در همه افراد هست،
نه آدم شخصى، و مراد از اينكه افراد انسان بنى آدم هستند اين است كه افراد اين نوع
زياد شده چون قيود زيادى منضم به آن گشته، و داستان داخل شدن آدم در بهشت، و سپس
بيرون شدنش به اغواى شيطان، و نافرمانى كردن او، يك تمثيل تخيلى است، تا بفهماند
اين نوع از جانداران فى نفسه چه مكانتى دارد، و چقدر مقرب درگاه خدا است، و وقتى
دنبال هواى نفس را مىگيرد، و ابليس را اطاعت مىكند، تا چه پايه پايين مىآيد.
سخنى
است كه با آيه سابق و ظواهر بسيارى از آيات قرآنى نمىسازد، از قبيل آيه(الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ
مِنْهُما رِجالًا كَثِيراً وَ نِساءً)[4].
چون
اگر مراد از نفس واحد (يك تن) آدم نوعى باشد، ديگر محلى براى فرض همسر براى او
باقى نمىماند، و از قبيل اين آيه است، آياتى كه مىرساند خدا او و همسرش را در
بهشت داخل كرد، و آن دو با خوردن از آن درخت، خدا را نافرمانى كردند.
و
به هر حال بايد ببينيم منشا اين كه گفتهاند مراد، آدم نوعى است، چيست؟ اصل اين
حرف ناشى از اعتقاد به قديم بودن زمين، و انواع موجودات اصلى آن، و از آن جمله
انسان است، كه قهرا افراد اين انواع اصلى، از دو طرف گذشته و آينده غير متناهى
خواهند بود، يعنى از ازل انسانها بودهاند، و تا ابد نيز خواهند بود، و اصول علمى
اين دعوى را بطور قطع باطل مىكند.
و
اما اينكه بعضى گفتهاند: نسل حاضر بشر منتهى مىشود به چند تن انسان، كه هر يك
داراى رنگ مخصوصى بودهاند، يكى سرخ پوست، ديگرى زرد پوست، سومى سفيد
[1] من يك فرد بشر را از گل آفريدم. سوره ص، آيه 71.
[2] خلقت انسان را از گل آغاز كرد. سوره سجده، آيه 8.