responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 16  صفحه : 333

حق و واقع مى‌شود، كه در اين صورت جا دارد كه سالم باشد، و احتمال آن هست، و يا اين است كه راه را عوضى مى‌رود كه در اين صورت راه بهشت را عوضى مى‌رود و هلاكتش قطعى است، و اگر آدمى در دنيا ذليل و ضعيف باشد آسان‌تر است تا آنكه در دنيا رئيس و آبرومند بوده ولى در آخرت ذليل و ضعيف باشد، از سوى ديگر كسى كه دنيا را بر آخرت ترجيح دهد هم در دنيا خاسر و زيانكار است، و هم در آخرت، چون دنيايش تمام مى‌شود، و به آخرت هم نمى‌رسد.

ملائكه از حكمت او به شگفت آمده، خداى رحمان نيز منطق او را نيكو دانست، پس همين كه شام شد، و در بستر خوابش آرميد، خدا حكمت را بر او نازل كرد، به طورى كه از فرق سر تا قدمش را پر كرد، و او خود در خواب بود كه خدا پرده و جامعه‌اى از حكمت بر سراسر وجود او بپوشانيد.

لقمان از خواب بيدار شد، در حالى كه قاضى‌ترين مردم زمانش بود، و در بين مردم مى‌آمد، و به حكمت سخن مى‌گفت، و حكمت خود را در بين مردم منتشر مى‌ساخت.

[2- پاره‌اى از مواعظ و حكم آن جناب‌]

سپس امام صادق (ع) فرمود: بعد از آنكه فرمان خلافت به او داده شد، و او نپذيرفت، خداى عز و جل ملائكه را فرمود تا داوود را به خلافت ندا دهند، داوود پذيرفت بدون اينكه شرطى را كه لقمان كرده بود به زبان آورد پس خداى عز و جل خلافت در زمين را به او داد، و چند مرتبه مبتلا به آزمايش شد، و در هر دفعه پايش بطرف خطا لغزيد و خدا او را نگهدارى نموده و از آن انحرافش در گذشت.

لقمان بسيار بديدن داوود مى‌رفت، و او را اندرز مى‌داد، و مواعظ و حكمت‌ها و علوم بسيار در اختيارش مى‌گذاشت، و داوود همواره به او مى‌گفت: خوشا به حالت اى لقمان، كه حكمت به تو داده شد، و به بلاى خلافت هم گرفتار نگشتى، و به داوود خلافت داده شد و به حكم و فتنه گرفتار آمد.

آن گاه امام صادق (ع) در ذيل آيه‌(وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لِابْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ: يا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ، إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ) فرمود: لقمان پسرش بآثار را وقتى اندرز مى‌داد آن قدر كلماتش نافذ بود كه فرزندش در نهايت درجه تاثر قرار مى‌گرفت.

اى حماد از جمله مواعظى كه به فرزندش كرد يكى اين بود كه: اى پسرم! تو از آن روزى كه به دنيا افتادى، پشت به دنيا و رو به آخرت كردى، و خانه‌اى كه دارى به طرف آن مى‌روى نزديك‌تر به تو است، از خانه‌اى كه از آن دور مى‌شوى، پسرم همواره با علما بنشين، و با دو زانوى خود مزاحمشان شو، ولى با آنان مجادله مكن، كه اگر چنين كنى از تعليم تو

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 16  صفحه : 333
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست