نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 450
پس آن جناب همانطور كه ما شخصى را مىبينيم
و صدايش را مىشنويم، فرشته وحى را مىديد و صدايش را مىشنيد، اما بدون اينكه دو
حاسه بينايى و شنوايى مادى خود را چون ما به كار بگيرد.
و اگر رؤيت او و شنيدنش در حال وحى عين ديدن و شنيدن ما مىبود،
بايستى آنچه مىديده و مىشنيده ميان او و ساير مردم مشترك باشد و خلاصه اصحابش هم
فرشته وحى را ببينند و صدايش را بشنوند و حال آنكه نقل قطعى اين معنا را تكذيب
كرده و حالت وحى بسيارى از آن جناب سراغ داده كه در بين جمعيت به وى دست داده و
جمعيتى كه پيرامونش بودهاند هيچ چيزى احساس نمىكردهاند، نه صداى پايى، نه شخصى
و نه صداى سخنى كه به وى القاء مىشده است.
اين را هم نمىتوانيم بگوييم كه ممكن است خداى تعالى در آن حال در
حاسه جمعيت تصرف مىكرده و نمىگذاشته كه آنچه را او مىديده ايشان ببينند و آنچه
را او مىشنيده بشنوند و خلاصه امور غيبى همه از اين جهت غيبند كه خدا در حواس ما
تصرف كرده، كه نمىتوانيم آنها را درك كنيم.
زيرا اگر چنين حرفى را بزنيم، به طور كلى بايد مانند سوفسطائيان
بنيان هر تصديق علمى را درهم بكوبيم و نسبت به هيچ تصديقى اطمينان پيدا نكنيم، چون
اگر مثل چنين خطاى عظيمى از حواس ما كه كليد همه علوم ضرورى و تصديقات بديهى است،
جائز باشد، ديگر چگونه مىتوانيم به تصديق دو دو تا چهارتا است وثوق
داشته باشيم، زيرا ممكن است احتمال دهيم كه حواس ما در درك آن خطا رفته باشد و
همچنين نسبت به بديهىترين قضايا از قبيل سفيدى برف و سياهى زغال تشكيك كنيم.
علاوه بر اين، اين سخن از كسى سر مىزند كه قائل به اصالت حس باشد،
يعنى بگويد غير از محسوسات هيچ چيزى موجود نيست و اين خطا از خطاى ديگر فاحشتر
است، زيرا در همين عالم شهود به بسيارى از چيزها علم و ايمان داريم، در حالى كه با
هيچ يك از حواس خود احساسش نكردهايم و اگر ما كسى باشيم كه وجود موجودى غير محسوس
را ممكن بدانيم، هرگز درباره فرشته وحى چنين حرفى نمىزنيم و ما در تفسير سوره
مريم گفتارى در معناى تمثل ملك گذرانديم، كه به درد اين مقام نيز مىخورد.
[وجوه متعدد و بى پايهاى كه راجع به انزال وحى بر قلب پيامبر 6 گفته شده است]
و بعضى[1] در توجيه
اينكه چرا فرمود: روح الامين آن را به قلب تو نازل مىكند