نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 85
خداوند او را به بعضى طبقات آسمان بالا برده
و همانجا قبض روحش كرد، كه اگر اين باشد آن گاه مقصود در آيه نشان دادن يكى از
آيات بالغه قدرت الهى است، و همين خود مزيت قابل توجهى است.
داستان اسماعيل صادق الوعد [و سخنى در باره وفاى به عهد و مراتب
آن]
داستان اسماعيل بن حزقيل پيغمبر جز در اين دو آيه در جايى ديگر
نيامده، تازه اين دو آيه هم بنا به يك تفسير مربوط به او است، و بنا بر آن خداى
سبحان او را به ثناى جميلى ستوده و صادق الوعد و آمر به معروف و مرضى درگاه خويش
خوانده و فرموده كه: او رسولى نبى بوده است.
و اما حديث در علل الشرائع به سند خود از ابن ابى عمير و محمد بن
سنان، از شخصى كه نام برده، از امام صادق (ع) روايت كرده كه فرمود: اسماعيلى كه
خداى عز و جل در كتاب خود در بارهاش فرموده(وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِسْماعِيلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ كانَ
رَسُولًا نَبِيًّا) اسماعيل فرزند ابراهيم نيست بلكه
پيغمبرى ديگر از انبياء بوده كه خداى عز و جل به سوى قومش مبعوث نمود، و مردمش او
را گرفته و پوست سر و رويش را كندند، پس فرشتهاى نزدش آمده گفت: خداى عز و جل مرا
نزد تو فرستاد تا هر امرى دارى اطاعت كنم، گفت: من بايد به ديگر انبياء اقتداء
داشته و آنان را اسوه خود قرار دهم[1].
مؤلف: اين معنا را به سند خود از ابو بصير از امام صادق (ع) نيز
روايت كرده كه در آخر آن آمده: من بايد حسين (ع) را اسوه خود قرار دهم[2].
و در كتاب عيون به سند خود از سليمان جعفرى، از امام رضا (ع) روايت
كرده كه فرمود: هيچ مىدانى چرا اسماعيل را صادق الوعد خواندند؟ عرض كردم: نه،
نمىدانم. فرمود: با مردى وعده كرده بود، در همان موعد در آنجا حاضر شده تا يك سال
به انتظارش نشست[3].
مؤلف: اين معنا در كافى از ابن ابى عمير از منصور بن حازم و از امام
صادق