نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 63
بعضى[1]
گفتهاند: مراد از قول حق، كلمه حق است يعنى خود عيسى (ع) است، چون خداى سبحان او
را كلمه ناميده و فرموده:(وَ كَلِمَتُهُ
أَلْقاها إِلى مَرْيَمَ)[2]
و نيز فرمود:(يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ)[3] و نيز
فرمود:(بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ)[4] و بنا
بر اين كلمه قول حق منصوب به مدح است، ولى آيه(الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ)[5] كه در
همين داستان در سوره آل عمران است معناى اول را تاييد مىكند.
[تقرير حجتى كه با توجه به جمله:(إِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ) بر نفى فرزند بودن عيسى 7 براى خدا، اقامه شده است]
در اين آيه گفتار نصارى راجع به فرزند بودن مسيح براى خدا ابطال و
نفى شده و جمله(إِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ) حجتى است كه بر اين معنا اقامه شده، و اگر به لفظ قضى
تعبير شده براى اين است كه بر علت و ملاك مساله يعنى محال بودن فرزندى مسيح براى
خدا دلالت كند.
چون فرزنددار شدن به خاطر اين است كه فرزند، آدمى را در حوايج زندگيش
كمك كند، ولى خداى سبحان بىنياز از كمك است، او هيچ وقت خواستهاش از خواستش تخلف
نمىكند، و مرادش از ارادهاش عقب نمىافتد، او هر قضايى كه مىراند تنها مايهاش
اين است كه بگويد: كن .
و نيز فرزند، خود جزئى از اجزاى وجود والد است كه از او جدا مىشود،
و در تحت تربيت تدريجى به صورت فرد جداگانهاى مانند خود او در مىآيد، و خداى
سبحان از اينكه در كارهايش متوسل به تدريج شود بىنياز است، و نيز مثل و مانندى
ندارد، بلكه آنچه اراده كند همانطور كه اراده مىكند و بدون كمترين مهلت و تدريج موجود
مىشود، بدون اينكه شباهتى به او داشته باشد، كه نظير اين معنا در تفسير آيه(وَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً سُبْحانَهُ ...)[6] در جلد اول اين كتاب گذشت.
(وَ إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا
صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ).
اين جمله عطف است بر جمله(إِنِّي
عَبْدُ اللَّهِ) و تتمه كلام عيسى (ع)