نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 44
اى خواهر هارون آخر پدرت مرد بدى نبود و
مادرت زناكار نبود (28).
مريم به مولود اشاره كرد، گفتند: چگونه با كسى كه كودك و در گهواره
است سخن گوئيم؟ (29).
گفت: من بنده خدايم، مرا كتاب داده و پيغمبر كرده (30).
و هر جا كه باشم با بركتم كرده است، و به نماز و زكات ما دام كه زنده
باشم سفارشم فرموده (31).
نسبت به مادرم نيكوكارم كرده و گردنكش و نافرمانم نكرده است (32).
سلام بر من روزى كه تولد يافته و روزى كه بميرم و روزى كه زنده
برانگيخته شوم (33).
به گفتار راست، عيسى پسر مريم كه در باره او شك مىكنند اين است
(34).
نشايد كه خدا فرزندى بگيرد. او منزه است، چون كارى را اراده فرمايد
فقط به او گويد: باش پس وجود مىيابد (35).
خداى يكتا پروردگار من و پروردگار شما است، او را بپرستيد راه راست
اين است (36).
پس اين دستهها ميان خودشان اختلاف يافتند، واى بر كسانى كه كافر
بودهاند، از حضور يافتن در روزى بزرگ (37).
روزى كه سوى ما آيند چه خوب شنوند و چه خوب ببينند، ولى آن روز ستم
گران در ضلالتى آشكارند (38).
آنان را از روز ندامت بترسان، آن دم كه كار بگذرد و آنها بىخبر
مانند و باور ندارند (39).
ما زمين و تمام كسانى را كه بر آن هستند به ارث مىبريم و همگى به
سوى ما باز مىگردند (40).
بيان آيات [اشاره به شباهتهاى داستان يحيى و داستان عيسى 8]
در اين آيات از داستان يحيى به داستان عيسى (ع) نقل كلام شده، و ميان
اين دو داستان شباهت تمامى هست، چون ولادت هر دو بزرگوار به طور خارق العاده صورت
گرفته و اين هر دو در كودكى حكم و نبوت داده شدند، او هم خبر داد كه مامور به
احسان به مادر شده و جبار و شقى نيست و بر خود در روز ولادتش و روز مرگش و روز
مبعوث شدنش سلام داده اين نيز همين مطالب را گفته و قرآن از وى نيز نقل كرده، و
شباهتهاى ديگرى نيز داشتهاند، و يحيى (ع) نبوت عيسى (ع) را تصديق كرده و به وى
ايمان آورد.