نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 35
نموده، و نيز در اول سوره مريم او را به
عبوديت و در سوره انعام در عداد انبيايش شمرده، و از صالحينش و از مجتبينش خوانده،
كه عبارتند از مخلصون و همچنين از مهديونش دانسته است.
تاريخ زندگيش
- قرآن كريم از تاريخ زندگى آن جناب غير از دعاى او در طلب فرزند و
استجابت دعايش و تولد فرزندش يحيى چيزى نياورده، و اين قسمت از زندگى آن جناب را
بعد از نقل سرگذشتش با مريم كه چگونه عبادت مىكند و چگونه خدا كرامتها را به او
داده نقل كرده است.
آرى در اين قسمت فرموده زكريا متكفل امر مريم شد، چون مريم پدرش
عمران را از دست داده بود، و چون بزرگ شد از مردم كنارهگيرى كرد، و در محرابى كه
در مسجد به خود اختصاص داده بود مشغول عبادت شد، و تنها زكريا به او سر مىزد، و
هر وقت به محراب او مىرفت مىديد نزد او رزقى آماده است، مىپرسيد اين غذا را چه
كسى برايت آورده؟
مىگفت: اين از ناحيه خداى تعالى است كه خداى تعالى به هر كه بخواهد
بدون حساب روزى مىدهد.
در اينجا طمع زكريا به رحمت خدا تحريك شد، خداى خود را خواند، و از
او فرزندى از همسرش درخواست نمود، و ذريه طيبهاى مسألت كرد، و با اينكه او خودش
مردى سالخورده، و همسرش زنى نازا بود، دعايش مستجاب شد، و در حالى كه در محراب خود
به نماز ايستاده بود ملائكه ندايش دادند: اى زكريا خداى تعالى تو را به فرزندى كه
اسمش يحيى است بشارت مىدهد، زكريا براى اينكه قلبش اطمينان يابد و بفهمد اين ندا
از ناحيه خدا بوده و يا از جاى ديگر، پرسيد پروردگارا آيتى به من بده كه بفهمم اين
ندا از تو بود، خطاب آمد آيت و نشانه تو اين است كه سه روز زبانت از تكلم با مردم
بسته مىشود، و سه روز جز با اشاره و رمز نمىتوانى سخن بگويى، و همين طور هم شد،
از محراب خود بيرون شده نزد مردم آمد، و به ايشان اشاره كرد كه صبح و شام تسبيح
خدا گوئيد، و خدا همسر او را اصلاح نموده يحيى را بزائيد (سوره آل عمران، آيات 37-
41، سوره مريم، آيات 2- 11، سوره انبياء آيات 89- 90).
قرآن كريم در باره سرانجام و مال امر او و چگونگى درگذشتش چيزى
نفرموده، ولى در اخبار بسيارى از طرق شيعه و سنى آمده كه قومش او را به قتل
رساندند، بدين صورت كه وقتى تصميم گرفتند او را بكشند او فرار كرده و به درخت
پناهنده شد، درخت شكافته شد و او در داخل درخت قرار گرفته درخت به حال اولش برگشت،
شيطان ايشان را به نهانگاه وى خبر داد، و گفت كه بايد درخت را اره كنيد، ايشان
همين كار را كردند و آن جناب را با اره دو نيم نمودند، و به اين وسيله از دنيا
رفت.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 35