نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 234
است، و معنا اين است كه: پروردگار ما آن كسى
است كه به مخلوقات خود هر نعمتى را داد.
و مانند گفتار بعضى[1] ديگر كه
گفتهاند: مراد از هدايت ، ارشاد و راهنمايى به وجود خداى تعالى و
يگانگى او است، و معناى آيه اين است كه پروردگار ما كسى است كه به هر چيزى از
موجودات آنچه را كه با زبان استعداد طلب مىكرد داد و سپس آن را با همين وسيله به
وجود و يگانگى خود ارشاد فرمود.
ولى اگر در آنچه گذشت دقت و تامل شود همان كافى است براى اينكه تو را
بر فساد وجوه مذكور ارشاد و راهنمايى كند و بفهماند كه چقدر معانى بعيدى است از
سياق، و چه تقييدات بدون مقيدى را مستلزم است.
(قالَ فَما بالُ الْقُرُونِ الْأُولى) بعضى[2] گفتهاند:
كلمه بال در اصل به معناى فكر است و از همين باب است كه
مىگويند: خطر ببالى- به ذهنم خطور كرد و بعدا در معناى حال استعمال
شد و در آيه مورد بحث به همين معنا آمده، و معناى آيه اين است كه گفت حال
قرون اولى چه بود؟ و اين كلمه تثنيه و جمع ندارد و جمع آن به صورت
بالات بسيار كم استعمال مىشود.
از آنجايى كه پاسخ موسى مشتمل بر هدايت عمومى بود كه در خصوص نوع بشر
جز از راه نبوت و معاد صورت نمىگيرد، چون اين توحيد جز با حساب و جزاء كه ميان
نيكوكار و بد كار فرق بگذارد تمام نمىشود، و اين حساب و جزاء هم جز با فرق گذاشتن
ميان كارهاى نيك و بد و آنچه مورد امر و رضايت خدا است، از آنچه مورد نهى و غضب او
است ميسر نمىشود، و نيز از آنجايى كه دعوت موسى و فرعون كه مامور شدند آن را به
فرعون برسانند مشتمل بر مساله جزاء بود، و در آخرش صريحا داشت:(إِنَّا قَدْ أُوحِيَ إِلَيْنا أَنَّ الْعَذابَ عَلى مَنْ
كَذَّبَ وَ تَوَلَّى) و چون فرعون مانند ساير
وثنى مذهبان منكر معاد بود، لذا گفتگوى از مساله ربوبيت را كه از موسى پاسخ
دندانشكنى شنيده بود رها كرده، به مساله معاد پرداخت و از در استبعاد و ناباورى
از او پرسيد مگر چنين چيزى ممكن است؟.
پس اينكه گفت:(فَما بالُ
الْقُرُونِ الْأُولى؟) معنايش اين است كه امتها و
انسانهاى ادوار گذشتهاى كه مردند و نابود شدند و ديگر نه خبرى از ايشان هست و نه
اثرى،