اين آيه پاسخى است از استفهام زكريا و استفسارى كه به منظور آرامش
خاطر كرده بود. ضمير در قال به خداى تعالى بر مىگردد، و كلمه
كذلك مقول قول خدا است، و خبرى است براى مبتدايى كه حذف شده، و تقدير
آن و هو كذلك است، يعنى واقع مطلب همين است كه گفتيم و در اين بشارت
هيچ شكى نيست.
جمله(قالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ
هَيِّنٌ) مقول دومى است براى قال ى اول، و معنايش اين است
كه گفت اين چنين پروردگارت، گفت كه اين براى من آسان است ... و به
منزله تعليل براى كذلك است كه با آن هر استعجابى را بر طرف مىسازد، و
مىرساند كه هيچ مرادى از اراده او تخلف نمىپذيرد، و امر او چنين است كه وقتى
اراده چيزى كند بگويد:
بباش، مىباشد. پس خلق كردن فرزندى از پدرى پير و زنى نازا براى او
آسان است.
اين استفهام و جواب در لحن داستان در سوره آل عمران به اين تعبير
آمده:(قالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلامٌ وَ قَدْ بَلَغَنِيَ
الْكِبَرُ وَ امْرَأَتِي عاقِرٌ قالَ كَذلِكَ اللَّهُ يَفْعَلُ ما يَشاءُ)[2] كه جمله(قالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ
هَيِّنٌ) در آيه مورد بحث مقابل(اللَّهُ يَفْعَلُ
ما يَشاءُ) است. و همين اختلاف تعبير، معنايى را كه ما كرديم تاييد مىكند. و
جمله(وَ قَدْ خَلَقْتُكَ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ تَكُ
شَيْئاً) بيان بعضى از مصاديق خلقت است، كه استعجاب را بر طرف مىسازد.
در تفسير آيه وجوه ديگرى ذكر كردهاند، يكى اين است كه گفتهاند:[3] كلمه كذلك متعلق به
كلمه قال ى دومى است، و مجموع جمله، جواب از استفهام زكريا است. و بنا
بر اين تفسير، معنا چنين مىشود پروردگارت به اين معنا امر كرده، و اين چنين
قضا رانده است و آن وقت جمله(هُوَ عَلَيَّ
هَيِّنٌ) مقول ديگرى است براى قول دومى و يا به منظور حكايت آورده شده.
[1] زمانى كه ابراهيم گفت: پروردگارا، بنماى به من كه چگونه
مردگان را زنده مىنمايى.
[2] زكريا گفت: اى پروردگار من! از كجا باشد مرا پسرى در حالى كه
پيرى من رسيده و زنم نازا است. به همين حال كه هستيد، خدا آنچه را كه بخواهد انجام
مىدهد. سوره آل عمران، آيه 40.