responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 14  صفحه : 198

مبادا پيروان هواى نفس كه به خاطر همين پيرويشان كافر به قيامت گشته، از عبادت پروردگارشان اعراض نمودند، تو را از ايمان به آن منصرف كنند و از ياد آن و ياد شؤونات آن غافل سازند تا هلاك گردى.

و شايد جهت اينكه فرمود هوايش را پيروى كرد ، و نفرمود پيروى مى‌كند ، با اينكه كلمه مضارع فتردى را به آن عطف كرد، اين بوده كه بفهماند پيروى هوى علت عدم ايمان است.

[آغاز وحى رسالت موسى 7 با استفهام:(ما تِلْكَ بِيَمِينِكَ يا مُوسى‌) و اشاره به وجه رد و بدل شدن سؤال و جواب در باره عصا]

(وَ ما تِلْكَ بِيَمِينِكَ يا مُوسى‌).

از اينجا وحى رسالت موسى آغاز مى‌شود، چون وحى نبوتش در سه آيه گذشته تمام شد، استفهام در اين جمله استفهام تقرير است، از آن جناب سؤال شده كه در دست راست چه دارى؟ و منظور اين است كه خودش نام آن را ببرد، و متوجه اوصاف آن كه چوب خشكى است بى‌جان، بشود، تا وقتى مبدل به اژدهايى مى‌شود آن طور كه بايد در دلش عظيم بنمايد.

و ظاهرا مشار اليه به كلمه تلك كه آلت اشاره به مؤنث است، يا عودة (چوبدستى) بوده، و يا خشبه (چوب) كه چون تاء تانيث در آخر دارند، با تلك بدان اشاره شده است، و گر نه ممكن بود به اعتبار شى‌ء ، كلمه ذلك به كار برده و پرسيده باشد اين چيست به دستت ، و اگر اينطور نپرسيد، و آن طور پرسيد، خواست نسبت به آن تجاهل بفرمايد، و گويا بفهماند من نمى‌دانم آن كه به دست تو است عصا است، و الا اگر تجاهل در كار نبود استفهام معنا نداشت، و اين تجاهل نظير تجاهلى است كه ابراهيم (ع) نسبت به آفتاب و ماه و ستاره كرد، و هر يك را ديد گفت اين پروردگار من است، تا وقتى به آفتاب رسيد گفت:(هذا رَبِّي هذا أَكْبَرُ)[1].

ممكن هم هست اشاره با تلك به همان عصا باشد، اما نه به اين منظور كه از اسم و حقيقت آن اطلاع دارد، تا در نتيجه استفهام لغو باشد، بلكه به اين منظور بوده كه اوصاف و خواص آن را ذكر كند، مؤيد اين احتمال كلام مفصل موسى (ع) است كه در پاسخ به اوصاف و خواص عصايش پرداخت، گويا وقتى شنيد مى‌پرسند: آن چيست به دستت؟ فكر مى‌كند لا بد اوصاف و خواص آن را مى‌خواهند، و گر نه در عصا بودن آن كه ترديدى نيست، و اين خود طريقه معمولى است كه وقتى از امر واضحى سؤال مى‌شود كه انتظار ندانستنش از احدى نمى‌رود، در پاسخ به ذكر اوصاف آن مى‌پردازند.


[1] اين پروردگار من است، چون اين( از آن دو) بزرگتر است. سوره انعام، آيه 78.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 14  صفحه : 198
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست